میعادگاه : کـــرج . محمدشهر . ابتدای عباس آباد.بیت المهــــــــدی (عج

منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 3414
:: کل نظرات : 51

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 7
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 616
:: باردید دیروز : 308
:: بازدید هفته : 4300
:: بازدید ماه : 12408
:: بازدید سال : 37993
:: بازدید کلی : 641477
نویسنده : گمنام
سه شنبه 10 بهمن 1396

به گزارش خبرنگار روضه نیوز ؛متن زیر گفتاری از استاد فاطمی نیا است که در ادامه می خوانید؛بدون عکس

دیدار و ملاقات با امام زمان (ع) ارزش بسیار زیادی دارد، اما اینکه انسان همواره به‌دنبال آن ‌باشد که کجا و چگونه می‌توان امام زمان (ع) را ملاقات کرد، امری حاشیه‌ای است.

نکتهٔ مهم این است که انسان به‌گونه‌ای زندگی کند که موجب ناراحتی امام زمان (ع) نشود و حضرت از او رضایت داشته باشند.

مسجد جمکران مکان مقدسی است؛ ولی نباید تنها با ذهنیت دیدن امام زمان (ع) به این مکان مقدس رفت؛ بلکه شیعیان باید با هدف دعا برای ایشان و مهیاشدن شرایط ظهور به این‌گونه اماکن متبرکه بروند و اگر امام زمان (ع) را نیز در این راه زیارت کردند سعادت عظیمی نصیب آنان شده است.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مــهـــــدویــــت , ,
:: بازدید از این مطلب : 1150
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
سه شنبه 10 بهمن 1396
  

تقریبا همه کلیپ هایی از سخنرانی یک طلبه جوان در فضای مجازی و موبایل ها دیده اند که بسیار هم تاثیر گذار و حرفه ای ساخته می شوند؛ شاید کمتر خطیب توانایی در کشور هم دارای چنین تیم حرفه ای کلیپ سازی در کشور باشد، کلیپ های جذاب صوتی و تصویری که بسیار هم جذاب و اثرگذار تدوین شده اند و در کنار آن سخنان یک سید روحانی که مدلی دیگر از روحانی ها صحبت می کند و جوان پسندانه سخنرانی می کند، و مخاطبین زیادی هم پیدا کرده است. یک طلبه فعال در فضای مجازی نقدی به سخنان ایشان زده که آن را با یکدیگر می خوانیم. 

در یادداشت هادی فلاح همدانی می خوانیم؛

 ایشان نسبتا طرفدارانی برای خود جمع کرده است و در عین حال موجب ناراحتی قشر فرهیخته و علمی و نیز طلاب شده است.

بنای ما اینجا فقط بحث علمی و نقد طلبگی است و اگر ایشان و یا دوستارانشان پاسخی دارند عالمانه و به دور از توهین بفرمایند.

در مورد شخصیت ایشان و خط فکری او که از چه جایی نشأت می گیرد فعلا حرفی به میان نمی آورم چرا که هنوز مستندات محکمی برایش ندارم اما نسبت به سخنان ایشان نقدهایی است که به عنوان یک طلبه وظیفه دانستم تا شبهاتشان را پاسخ دهم.

چند نقد کلی به سخنان و عملکرد ایشان:

1. این بنده خدا در با اینکه خطیب توانایی هستند و بیان نسبتا خوبی دارند اما از نظر علمی توانایی بالایی ندارند و هچنین از حیث اعتقادی بسیار ضعیف هستند و تعجب است که چگونه با این سطح علمی, مطرح شدند که خود جای شبهه و سوال است.

2. ایشان خلاف صریح آیات قرآن و روایات صحیح سخن می گویند که هیچ جایی برای توجیه ندارد.

3. مغالطه های متعددی در بحث های ایشان وجود دارد که حتی یک بچه هم متوجه آن می شود .

4. بسیار ساده لوحانه در مباحث سیاسی سخن گفته اند که نشان از بی بصیرتی ایشان می باشد مثل سخنرانی ایشان در مورد اسید پاشی.

5. چه کسی یا کسانی سایت ایشان را اداره می کنند؟ از ایشان کلیپ های حرفه ای پخش است که جای سوال است چه افرادی با کدام پشتوانه مالی این کارها رو انجام می دهند؟ چگونه انقدر راحت و سریع در فضای مجازی پخش می شود؟ چه گروهی پشت این قضیه است و دنبال چه منفعتی می باشند؟ چه اهدافی را دنبال می کنند؟

اما نقد های جزئی:

الف . در جایی می گویند که چطور خدا بخاطر چند تار مو ،خانمی رو هزار سال در آتش جهنم می سوزاند و عذاب می دهد و وقتی تشنه شد زقوم( چرک و خون جوشیده ) چرک می دهد. چطور می شود عاشق چنین خدایی شد؟ اگر اینطوره که داعشی ها بهترند . خدا بدتر از داعشی ها عمل می کند و ....(نقل به مضمون)

پاسخ:

در جواب به این شبهه باید عرض کنم:

1.طبق گفته ایشان سوالی مطرح می شود: آیا کسی که به عمد و از روی نافرمانی خدا موهای خودش را بیرون می گذارد و توبه نکرد نباید عذاب شود؟ پس فرق شخص با حجاب و بی حجاب چه می شود؟ عدالت خدا چه می شود؟ کسی که با سختی حجاب داشته با کسی که بی اهمیت بوده برابر شود؟ آیا حق شخص با حجاب بخاطر سختی های حجاب داشتن ضایع نمی شود؟ شما چنین خدایی که حق ضایع می کند و عدالتی ندارد را دوست دارید؟

2. بالاخره این روایات عذاب بی حجاب درست هستند یا نه؟ اگر درست هستند چطور تفسیر می کنید؟ اگر درست نیستند چطور ایراد وارد می کنید؟ در حالی که روایات های بیشمار و صحیحی در این زمینه داریم که به یک نمونه اشاره میکنیم:

امام رضا (ع) فرمود: پیامبر اکرم (ص) در شب معراج گروهی از زنانی را دیدند که به عذاب دچار شده بودند. در آن شب، زنی را دیدند که صورت و بدنش را با قیچی جدا می کردند، و او کسی بود که خود را بر مردان [نامحرم] عرضه می کرد .

در این روایت بالا آمده است که پیامبر اکرم (ص) در شب معراج، زنی را دیدند که به موهایش آویزان شده بود، و مغز سرش می جوشید و آن زنی بود که موهایش را از مردان نامحرم نمی پوشانید .
شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 10 و 11، انتشارات جهان، 1378 ق.

3. طلبه گرامی شما فکر می کنید که یک خانم فقط چند تار مو بیرون گذاشته و دیگر هیچ؟ در ظاهر کار بله فقط چند تار مو بیرون است اما به عوارض کار او دقت نکرده اید چرا که او با این کار ممکن است خیلی ها رو به گناه کشانده باشد و جوانان زیادی تصویر ذهنی از گناه همیشه برای خود ایجاد کنند و یا مردی با دیدن این حجاب او، نسبت به همسرش بی میل شود و بعد طلاق و بچه طلاقی و نسلی که بعدا با چنین وضعی ایجاد می شود. آیا این زن مستحق عذاب نیست؟

4. گاهى قانونگذار قانونى وضع مى کند که هرکس مرتکب فلان خلاف شود باید فلان مقدار جریمه مالى بدهد، یا فلان مدت در زندان بماند، مسلماً در چنین جایى باید تناسب «جرم» و «جریمه» در نظر گرفته شود، هرگز براى یک کار کوچک مجازات اعدام یا حبس ابد نمى توان قرار داد، و به عکس براى کار مهمى همچون قتل نفس یک روز زندان بى معنى است، حکمت و عدالت ایجاب مى کند که این دو باهم کاملاً متناسب باشد.

ولى کیفرهائى که در حقیقت اثر طبیعى عمل است و خاصیت تکوینى آن محسوب مى شود، این گفتگوها را نمى پذیرد، خواه در مورد آثار عمل در این جهان باشد یا در جهان دیگر.

مثلاً اگر گفته شود کسى که از مقررات رانندگى تخلف کند و با سرعت غیر مجاز و سبقت بى دلیل و عبور از مناطق ممنوع رانندگى کند ممکن است به خاطر همین چند لحظه تخلف، چنان تصادفى کند که دست و پاى او بشکند و یک عمر زمینگیر شود، در اینجا کسى نمى گوید، این نتیجه ی تلخ براى آن تخلف کوچک عادلانه نیست، زیرا مسلّم است که این، از قبیل جریمه هاى قرار دادى اداره راهنمائى نیست که در آن مسأله ی تناسب و هماهنگى جرم و جریمه در نظر گرفته شود، بلکه این، اثر طبیعى عمل است که انسان آگاهانه به سراغ آن رفته، و خود را گرفتار آن کرده است.

همچنین اگر گفته شود سراغ مشروبات الکلى یا مواد مخدر نروید، چرا که در مدت کوتاهى قلب و معده و مغز و اعصاب شما را تباه مى کند، حال اگر کسى رفت و گرفتار ضعف شدید اعصاب، و بیمارى قلب و عروق و زخم معده شد و در برابر چند روز هوسبازى تا پایان عمرش در عذاب الیم و رنج شدید بود، هیچکس ایراد عدم تناسب جرم و جریمه را در اینجا مطرح نمى کند.

حال فرض کنید چنین انسانى به جاى یکصد سال، هزار سال عمر کند و یا یک میلیون سال در دنیا بماند، مسلماً باید تحمل آن رنج و عذاب را در این مدت طولانى به خاطر مثلاً چند روز هوسبازى بنماید.

در مورد عذابها و کیفرهاى اخروى مسأله از این فراتر است، آثار طبیعی اعمال و نتائج مرگبار آن ممکن است براى همیشه دامان انسان را بگیرد، بلکه خود اعمال در برابر انسان مجسم مى شود، و چون آن جهان جاویدان است اعمال نیک و بد، جاودانه با انسان خواهند بود، و او را نوازش یا کیفر مى دهد.

با این حال، جایى براى این سؤال باقى نمى ماند که چرا تناسب میان «جریمه» و «جرم» در نظر گرفته نشده است؟

5. شما زقوم یا در کل غذاهای بد جهنمی ها را زیر سوال می برید در حالی که از آیات صریح خدا در قرآن می باشد در نتیجه شما آیات صریح قرآنی را منکر می شوید و حال چه جوابی برای این کار خود دارید؟

ایشان در سخنانی اینگونه می گویند:

کی گفته شما را آتش می سوزانند؟ اینا چرندیات است، اینا دری وری است ... مردم را با ترس نمی شود به خدا نزدیک کرد....

در پاسخ عرض میکنیم:

اولا این خیلی خوبه که بخوایم مردم رو به خدا و دین دعوت کنیم و جنبه رحمانی خدا برای مردم و جوانان بیان شود و شکی در این نیست اما بزرگوار به چه قیمتی؟ فکر نمی کنید برای جذب جوانان و مردم نباید دچار تفسیر به رأی شوید؟
همه ما با معرفی کردن خدا به صورت خشن مخالف هستیم اما شما هدف از این عذاب ها را ندانستید. عذاب خدا هم از روی رحمت است که عرض شد بالا.

ثانیا پناه بر خدا شما بیان قرآن را در وری می دانید؟ آیات صراحت آتش را چرندیات می خوانید؟ باز هم عرض میکنم طلبه گرامی جذب جوانان به چه قیمتی آخه؟

در قرآن می فرماید:

الف: می فرماید: «و اما من خفت موازینه* فامه هاویه* وما ادراک ماهیه* نار حامیه؛ اما کسی که ترازوی (حسنات و نیکی های) او سبک شود مادر او پرتگاه (ژرف دوزخ) است و تو چه می دانی، پرتگاه دوزخ چیست و چگونه است؟! آتش بزرگ بسیار سوزانی است» (قارعه/ 8 تا 11).

ب: آتش سعیر که به معنی آتش سوزان می باشد. خداوند می فرماید: «واعتدنا لهم عذاب السعیر؛ برای ایشان عذاب آتش سوزانی را آماده کرده ایم» (ملک/ 5).

ج: لظی (شعله ی خالص). خداوند می فرماید: «کلا انها لظی* نزاعة للشوی* تدعو من ادبر و تولی* و جمع فأوعی؛ هرگز! این آتش سوزان و سراپا شعله (دوزخ) است. پوست بدن را می کند و با خود می برد. به سوی خود می خواند (و نام می برد) کسی را که پشت (به فرمان خدا) کرده است و (از اطاعت او) روی گردان بوده است و دارایی را جمع آورده است و در خزینه ها نگاهداری کرده است» (معارج/ 15 تا 18). یعنی به شدت پوست سر را می کند و هر اندامی را که از حق و طاعت و فرمانبرداری پروردگار رویگردان بوده یا در صدد جمع آوری ثروت و حرص و ولع دنیا و انباشتن و خزینه کردن آن کوشش نموده است، به خود جذب کرده و می سوزاند.

د: سقر. خداوند در این مورد می فرماید: «ساصلیه سقر* و مادراک ما سقر* لا تبقی و لا تذر* لواحة للبشر* علیها تسعة عشر؛ هر چه زودتر او را داخل دوزخ می سازیم و بدان می سوزانیم. تو چه می دانی که دوزخ چگونه است؟! دوزخ نه می میراند و نابود می کند و نه رها می سازد. پوست تن را به کلی سیاه و دگرگون می سازد. نوزده (فرشته) بر آن گمارده شده اند» (مدثر/ 26 تا 30)، یعنی هر چه در آن انداخته شود، می سوزاند و چیزی از آن باقی نمی گذارد و بدن را سیاه و دگرگون می سازد.

و: حطمه (درهم شکننده و خرد کننده). خداوند می گوید: «لینبذن فی الحطمة* و ما ادراک ما الحطمة* نار الله الموقدة *التی تطلع علی الأفئدة *انها علیهم مؤصدة* فی عمد ممددة؛ حتما در آتشی شکننده افکنده شود. تو چه می دانی که حطمه چیست، آتش بر افروخته ی خدا است. آتشی که بر دلها مسلط می شود. آن آتش ایشان را در بر می گیرد که سر پوشیده و در بسته است. در حالی که آنان در ستون های درازی بسته می شوند» (همزه/ 4 تا 9).

من نمیدانم منظور شما از نسب دادن چرندیات به گویندگان این آیات چیست؟ آیا بزرگان و علما غیر از این آیات صریح سخن گفتند؟

ثالثا : قهر و غضب حضرت حق از نوع و نمونه غضب موجودات ممکن وانسانها نیست. و هرگز قهر به معنای عصبانیت، دلخورشدن، تأسف خوردن و انتقام جویی، تشفی صدر و... نخواهد بود. بلکه کسی که بر خلاف موازین مشی می کند، بازتاب عمل او در پیشگاه خداوند و آثاری که خداوند برای مشی و رفتار بارکرده است؛ به گونه ای است که به مقتضای غضب، قهر و انتقام صورت می گیرد. یعنی همانگونه که یک موجود قاهر غضبناک و ذوانتقام عمل می کند مقتضای عمل او آن گونه خواهد بود و این نکته بس لطیف و دقیق می باشد.آنچه عذاب قهر و غضب است در یک معنا لباسی از رحمت وعطوفت و مصلحت بربندگان خواهد بود گاهی رحمت و عطوفت شخصی است و در لباس عذاب بر فرد وارد می شود و گاهی عذابی که بر فرد یا جمعی نازل می شود نسبت به کل جامعه بشری یا نظام خلقت رحمت و عطوفت و مصلحت تلقی می شود واین است که قرآن کریم بین خلقت و حسن و خوبی تلازم قطعی قائل است.

قرآن کریم در سوره سجده آیه 7 می فرماید:

«الَّذی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ اْلإِنْسانِ مِنْ طین» 
او همان کسی است که هر چه را آفرید نیکو آفرید؛ و آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد؛
پس عذاب و قهر الهی که یک خلقت از جانب اوست از این قاعده مستثنی نیست و عرفای بالله و راه یافتگان کوی وصال به این ترانه مترنم هستند که:
عاشقم بر قهر و بر لطفش به جد
بوالعجب من عاشق این هردومند.

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1008
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
سه شنبه 10 بهمن 1396

به گزارش روضه نیوز ؛تصحیح خطاها متوقف درتشخیص و کشف آنهاست و تشخیص خطاها متوقف در ایستگاه عبرت هاست پس کشف و تصحیح خطا ها متوقف در ایستگاه عبرت هاست و این یک صغری و کبری ونتیجه گیری منطقی است که هر ذهنی آن را می پذیرد. 

اینجا هیچ وقت مثل سوریه نیست و نمی شود چون مردم اجازه نمی دهند اما نمی توان هر چه بادابادی که جلو رفت و برای عبرت گرفتن می گوییم حتی اگر هم برای بعضی ها خنده دار و یا حتی باور نکردنی باشد. 

وقتی از شهروندان سوریه بپرسی که چگونه شد که به اینجا رسیدین اینگونه می گویند که از زمانی شروع شد که دار العدل دادگاه را اول زبانی بعد به صورت عملی به آتش کشیدند و جوانانی بودند که فریاد می زدند که این کار درستی نیست اما گوشی نمی شنید و با خنده های مستانه بنزین بر آتش می ریختند. 

از برخی دیگر که بپرسی اینگونه می گویند که آتش جنگ درسوریه و جرقه ورود تکفیری ها از در و دیوار کشور و تجاوز به ناموس ها و خون ریزی ها از آن زمانی که چند محصل با دیوار نویسی و شعارنویسی هایی که بیشتر جنبه بازی داشت تا واقعیت علیه حکومت شروع شد و با اعتراضات خیابانی پدر و مادران که خیال می کردند می توانند به سوی رفاه بیشترپیش بتازند و همان ها که به رئیس جمهور سوریه چند وقت قبلش رای محکمی داده بودند معترض او شدند ادامه یافت و با تشویش و رجزخوانی رسانه ها داخلی و خارجی و همراهی ساده دلان مواجه شد و نتیجه هایی که خودتان می بینید. 

از گروهی دیگر که بپرسی اینگونه می گویند که از یک سال قبل از اعتراضات خیابانی شروع شده بود و مخالفان با انبار کردن امکانات دارویی برای زخمی های آینده و سلاح ها در گوشه و کنار کشوربرای ترورها منتظر بودند تا زمان آسیب زدن و خروج علیه حاکمیت با شعار الشعب یرید اسقاط النظام شروع شد و تا الان بیش از چهار صد هزار کشته از زن و کودک و غیر نظامی داریم که روی دستمان مانده اند. 

عده ای دیگر می گوید که بخاطر حرف ها و فیلم ها و عکس های بود که در شبکه های اجتماعی زده می شد که نیرهای امنیتی بی تجربه کشور ما سوریه چند جوان را با چوب می زدند و زنان و بچه ها گریه می کردند و ما برای دفاع از آنها به خیابان ها آمدیم و شد آنچه که می بینید. 

دسته ای دیگر می گویند که مسئولین کشور ما برای خودشان و فرزندانشان و نزدیکان خود زندگی رویایی درست کردند و اما نوبت که به مردم کشورشان که می شد جز تنبلی و حرف و حرف در اداره امور چیزی از آنها نصیب ما نمی شد و خواستیم که ادبشان کنیم بعد نظامیان و مسئولین که از چشم ما افتادند یا بهتر بگوییم از چشم ما انداختند پس به غیر خودی ها پناه بردیم و آنها هم رحم مان نکردند و اینها که گفته شد فقط کمی آشنایی به زبان عربی و انگلیسی لازم دارد که مفصل تر آن را ببینیم و بخوانیم و بشنویم. 

فرجام ها با آغازشان که سنجیده شود عبرت ها پدیدار می شود که در روزگار سیاه و سفید اقوام و ملل و کشور های دیگر براى ما درس های عجیب و باورنکردنی هست تا که عبرت بگیرم قبل از آنکه خودمان عبرت دیگران شویم. 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ســـــیاســـــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1178
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
سه شنبه 10 بهمن 1396

به گزارش روضه نیوز ؛حجت الاسلام پناهیان استاد حوزه و دانشگاه در حاشیه حضورش در سینما فلسطین محل برگزاری هشتمین جشنواره مردمی فیلم عمار در سخنانی درباره تحولات اخیر گفت: اتفاقاتی که اخیرا در برخی نقاط کشور ایجاد شده است ما را یاد سیاست ها و تدبیرهای جاهلانه عربستان می اندازد. حکام آل سعود در کشورهای منطقه ازجمله یمن، سوریه و لبنان چگونه عمل کردند؟ این درحالی است که کی بینیم نتیجه و دستاوردی نیز به دست نیاورده اند.بدون عکس

وی اضافه کرد: طرح ها و برنامه های دشمنان انقلاب ازجمله حکام عربستان احمقانه تر از این است که عملی شود. زیرا در مواقعی که دست آنها برای اقدامات خرابکارانه باز بود نتوانستند کاری از پیش ببرند. نکته دیگر اینکه در جامعه ای چون ایران نیز یقینا نخواهند توانست کاری از پیش ببرند.

این استاد حوزه و دانشگاه یادآور شد: دشمنان ایران این توانایی را ندارند که بر موج اعتراضات اجتماعی و نارضایتی های موجود سوار شوند و به انقلاب ضربه وارد کنند. بر این اساس زمانی که ظاهر این اتفاقات را می بینیم به یاد تدابیر شکست خورده آنها می افتیم.

حجت الاسلام پناهیان اظهار داشت: سابقه شورش های خیابانی را در گذشته هم در سطح کشور شاهد بودیم و در این زمینه نیز از تجریبات بسیار خوبی برخوردار هستیم. آنقدر که اطلاع داریم آنها برای خود کتاب های تبیین و فلسفه بافی های عجیب و غریبی داشتند. ضمن اینکه از عقبه چند 10 ساله نیز برای سازماندهی گروه های خود برخوردار بودند.

وی عنوان کرد: ما در راه مبارزه با تروریست ها و دشمنان انقلاب اسلامی شهدای فراوانی را تقدیم اسلام و انقلاب کردیم. تقدیم 17 هزار شهید ترور به کشور، موضوع کم و ناچیزی نیست.

این استاد حوزه و دانشگاه خاطرنشان کرد: یکی از بهترین کارهایی که می توانیم برای راهنمایی و کمک به فریب خوردگان نجات بدهیم بررسی و تحقیق درمورد وضعیت معیشت کشورهای دیگر است. زیرا هیچ وقت دوربین های ما به دل زندگی آنها نرفته و مسائل و مشکلات آنها را به تصویر نکشیده است. در حقیقت هیچگاه کشورهای اروپایی و غربی برای ما الگو نبوده اند.

حجت الاسلام پناهیان در پایان تصریح کرد: اگر به خوبی وضعیتی که در کشورهای خارجی وجود دارد را به مردم کشور نشان بدهیم آن وقت است که مردم به دنبال سازندگی به روش ایرانی خودشان خواهند رفت. نه اینکه به دنبال شبیه شدن به مردم  کشورهایی باشند که وضعیت آنها بدتر از ما است.

این استاد حوزه و دانشگاه در بخش دیگر سخنان خود با اشاره به وضعیت دهه 60 کشور گفت: دهه 60 روزگار غریبی بود زیرا شاهد مقاومت نیروهای مردمی آن هم به صورت خودجوش بودیم.

حجت الاسلام پناهیان افزود: هیچ حرکت باطلی بدون فریب انجام نمی شود و زمانی هم که فریب در میان آمد یقین داشته باشید که با فتنه روبرو هستید. زیرا یکی از ارکان اصلی فتنه، فریب است. حتی زمانی که خداوند قصد دارد ما را دچار امتحان کند در جایی از ما سوال فریب می پرسد که به ما نشان بدهد تا چه میزان توانایی تشخیص آن را داریم.

وی ادامه داد: باید مراقب بود مطالبات به حق مردم درمورد معیشت با اموری که وضعیت ما را بدتر می کند آمیخته نشود. همچنین تا آنجایی که جا دارد و می توانیم باید فریب خوردگان را جدا کنیم. زیرا دشمنان خیلی راحت می توانند مردم را فریب بدهند.

وی در بخش دیگری از سخنانش اظهار داشت: همانگونه که شهید رحیمی به عنوان یک انقلابی بی مرز معروف و مشهور شد و فراتر از مرزهای جغرافیایی خودش در اندیشه نجات بشریت بود. ما نیز به چنین الگوهایی در جامعه نیاز داریم تا آنها را به جوانان معرفی کنیم.

وی افزود: محدوده مرزهای جغرافیایی برای جوانان انقلابی ما و انقلاب جوان کشور بسیار کم و ناچیز است. با توجه به این موضوع شاهد هستیم که انقلاب اسلامی ایران در حال رساندن خود به خارج از مرزهای کشور است. این همان رویداد در حال وقوع در کشورهای عراق، سوریه، لبنان و یمن است.

این استاد حوزه و دانشگاه ادامه داد: در این میان برخی ها همانند شهیدان شاطری و رحیمی در جریان صدور این انقلاب پیشتاز بودند. لذا این دست از شهدا را باید شناخت و نسبت به معرفی آنها به مردم جامعه اقدام کرد. زیرا آنها افرادی بودند که فراتر از این محدوده می اندیشیدند و دیدیم چقدر مفید و موثر بودند و در چه اندازه ای موجب نجات جامعه شدند.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ســـــیاســـــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1117
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
سه شنبه 10 بهمن 1396

 قدس نوشت:«منبر» کلمه‌ای است که برای نسل گذشته یا حتی نسل جوان امروز که حالا دارد پا به میانسالی می‌گذارد، نوستالوژی خاصی دارد؛ نشستن پای سخنان یک روحانی که از دین و زندگی می‌گوید و آیین دینداری و درست زیستن.

اما «منبر» شاید برای نسل نوجوان امروز که در عصر رسانه‌ها متولد شده و در دوره فراگیر شدن اینترنت و گوشی‌های هوشمند بزرگ شده است، آن مفهوم سابق و آن حس و آب و رنگ را ندارد. نوجوان امروز، بسیاری از آموخته‌های خود را از همین گوشی‌های هوشمند، اپلیکیشن‌ها، پیام‌رسان‌ها و شبکه‌های مجازی دریافت می‌کند و شاید فرصت و فراغت کمتری برای نشستن پای «منبر» داشته باشد.
اکنون پرسش این است که آیا در چنین زمانه‌ای برای تبلیغ دین می‌توان به «منبر» به شکل سنتی آن - با همه برکاتی که دارد- اکتفا کرد؟ آن هم در شرایطی که اینستاگرام و تلگرام، بطور کامل نوجوانان ما را محاصره کرده‌اند و گوشی‌های هوشمند و اینترنت پرسرعت و همراه، همدم شب و روز بسیاری از نوجوانان شده است؟

* شناخت ظرفیت‌های تبلیغی جدید
محسن خالقی، از طلاب خوش ذوق حوزه علمیه که نویسنده نرم‌افزار و تولیدکننده اپلیکیشن‌های مذهبی نیز هست، در این باره می‌گوید: در زمانه ما اثرگذاری رسانه‌های دیجیتال در بستر فضای مجازی از هر ابزار دیگری بیشتر است. امروزه، گوشی‌های هوشمند و اپلیکیشن‌ها، دیگر یک ابزار ارتباطی نیستند، بلکه رسانه‌هایی هستند که به صورت مستقیم و غیرمستقیم کار تبلیغ را ضد دین و در موارد اندکی برای دین انجام می‌دهند. بنابراین، شناخت این فضا و در اختیار گرفتن امکانات و ظرفیت‌های آن از ضروریات فوری است که متأسفانه در کشور ما از آن غفلت جدی شده است.
تلگرام و اینستاگرام فضاهای خطرناکی هستند که امروز بیشتر نوجوانان و جوانان ما را درگیر کرده‌اند و کمتر نوجوانی را می‌بینید که یا عضو اینستاگرام نباشد یا دوست نداشته باشد در این شبکه مجازی عضو شود. شبکه‌ای که محتواهای خطرناک در آن براحتی در دسترس قرار می‌گیرد و متأسفانه امکان نظارت چندانی هم نیست.
خالقی با اشاره به اینکه در برابر دشمن باید از ابزارها و سلاح‌های خودش استفاده کرد، می‌افزاید: اگر ما در این میدان عقب‌نشینی کنیم، دشمن فرهنگی ما روز به روز پیشروی خواهد کرد و فکر و ذهن نسل آینده ما را در اختیار خواهد گرفت.

* برای تبلیغ دین بودجه نداریم!
این تولیدکننده محتواهای مذهبی البته گلایه‌های زیادی هم دارد. گلایه از بی‌مهری‌ها و کم‌توجهی‌های مسئولان. مسئولانی که درک درست و دقیقی از زمانه و اقتضائات آن ندارند و هزار جور خرج و برج دارند، اما وقتی سخن از هزینه‌های فرهنگی برای نوجوانان و دانش‌آموزان به میان می‌آید، با بهانه همیشگی «کمبود بودجه» میدان جهاد فرهنگی را خالی می‌کنند.
خالقی می‌گوید: مسئولان از ما و کارمان هیچ حمایتی نمی‌کنند. نه آموزش و پرورش بودجه‌ای برای این کار دارد و نه دیگر نهادها مانند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و نه حتی حوزه علمیه. ما جلسات زیادی هم با این بزرگوران داشته‌ایم و قول‌های زیادی هم داده‌اند، اما این قول‌ها به بودجه تبدیل نشده است.
این طراح برنامه‌های آنلاین مذهبی با ارائه پیشنهادی می‌گوید: خوب است مسئولان با درک شرایط خطیر کنونی، مرکز یا مراکزی را با محوریت یکی از نهادها، برای حمایت از تولید محتواهای فرهنگی ویژه فضای مجازی، دیتاها و مدیاهای لازم فراهم کنند تا تولیدکنندگان محتوا اعم از برنامه‌نویسان، طراحان وب‌سایت، فیلمسازان و مستندسازان، تهیه‌کنندگان کلیپ‌ها، موشن‌گرافیک، گردانندگان کانال‌ها و... بتوانند زیر چتر چنین مرکزی گرد هم بیایند و با هم گفت و گو و تشریک مساعی کنند و البته از حمایت‌های مالی لازم نیز بهره‌مند شوند. وگرنه با حرف زدن و جلسه گذاشتن و حمایت‌های مقطعی، راه به جایی نخواهیم برد.

* ضرورت معرفی بازی‌های آنلاین مذهبی به دانش‌آموزان
وی به علاقه و گرایش دانش‌آموزان به اپلیکیشن‌ها بازی‌های آنلاین و فعالیت‌های خود در این حوزه اشاره می‌کند و می‌گوید: ما با طراحی یک اپلیکیشن آنلاین ویژه مسابقه و سرگرمی و نیز تهیه نرم‌افزاری برای انجام مسابقات در مدارس و اجتماع‌های دانش‌آموزی، بازخوردهای شگفت آوری دیدیم. دانش‌آموزان در مدارسی که ما برایشان برنامه اجرا کردیم، چنان شور و هیجانی نشان دادند که مدیران مدرسه شگفت‌زده شدند و اذعان کردند، تا به حال چنین شور و نشاطی را در جمع دانش‌آموزان ندیده بودند. همین موضوع باعث شد، ما از سوی مدارس مختلف برای اجرای برنامه‌ دعوت شویم. برنامه‌هایی که محور اصلی آن تبلیغ معارف دینی و آموزش قرآن و احکام به صورت جذاب همراه با مسابقه و سرگرمی برای بچه‌هاست و نه تنها آن‌ها را خسته نمی‌کند، بلکه موجب علاقه آن‌ها به معارف دینی می‌شود و فضایی سالم برای تخلیه هیجانات آن‌ها فراهم می‌کند. بنابراین معرفی و ارائه بازی‌های آنلاین مذهبی به دانش‌آموزان در برهه کنونی ضرورتی انکارناپذیر است.

* «منبر» نامبارک نوظهور!
چه بپذیریم چه نپذیریم، اینستاگرام و تلگرام به «منبر» فرهنگ مهاجم غرب تبدیل شده است. خدا نکند نوجوان ما در اثر کنجکاوی، کلمات ناجوری را در «اینستا» جست‌وجو کند. آن وقت است که تربیت اخلاقی، دینی و اجتماعی او شکل دیگری پیدا می‌کند و آهسته آهسته کنترلش از دست خانواده و مدرسه خارج می‌شود. براستی ما چقدر برای در اختیار گرفتن این منبر نوظهور تلاش کرده‌ایم؟
حجت الاسلام محمدعلی محمدی، مدیر تولید محتواهای چند رسانه‌ای که سابقه فعالیت‌های اثرگذاری در فضای مجازی دارد، نگاه جالبی نسبت به موضوع دارد. او معتقد است، بزرگ‌ترین مشکل ما در این حوزه، سواد اندک مسئولان و نگاه نادرست آن‌ها به موضوعات روز است.
محمدی می‌افزاید: مسئولان ما نه سواد رسانه دارند، نه رایانه و نه اینترنت؛ به همین دلیل نوجوانان و جوانان همیشه از مسئولان جلوترند. در حالی که اگر این سواد رسانه‌ای در مسئولان وجود داشته باشد، خود به خود این آگاهی به نوجوانان و جوانان نیز سرایت می‌کند.
این فعال فضای مجازی با تأکید بر اینکه امروز ما باید دستگاه تبلیغ خود را در زمینی بنا کنیم که متعلق به دشمن است، می‌گوید: تا کنون در این زمینه خوب عمل نکرده‌ایم و از نقطه مطلوب خیلی عقبیم.
محمدی با اشاره به کندی حرکت حوزه علمیه در این زمینه، تصریح می‌کند: باید بین نهاد حوزه و حوزویان تفاوت قائل شد. نهاد حوزه، از سرعت تحولات روز عقب است، اما حوزویانِ بسیاری داریم که همگام با تحولات و اقتضائات روز حرکت می‌کنند و در فضای مجازی، در بخش تولید محتوا، مستندسازی و تولیدات چند رسانه‌ای، بخوبی وارد میدان شده‌اند و تولیدات ارزشمند و موفقی هم داشته‌اند که آثار آن حتی فراتر از مرزها رفته است.

* مسئولان سواد خود را ارتقا دهند
محمدی در پاسخِ این پرسش که «به عنوان یک تولیدکننده محتواهای دینی چه انتظاری از مسئولان دارید»، با لبخند می‌گوید: لطفاً فقط فضا را خراب نکنند، ما نه پول می‌خواهیم نه بودجه! مسئولان محترم فقط تلاش کنند سواد رسانه‌ای خود را بالا ببرند، آن وقت همه چیز خود به خود درست می‌شود. ما و هنرمندان و تولیدکنندگان آثار هم به کمک مردم، گلیم خود را از آب بیرون می‌کشیم و مشکلات مالی این حوزه هم نخواهد توانست تولیدکنندگان را از پا بیندازد. اگر مسئولان نگاه حرفه‌ای و دانش کافی داشته باشند، محصولات خلاقانه‌تری تولید می‌شود و مردم نیز از این محصولات استقبال می‌کنند و همین استقبال، اقتصاد این حوزه یعنی تولید محتوای دینی و فرهنگی را رونق خواهد داد.
مدیر مسئول پیشین شبکه تبلیغ و عضو شورای فعالان سایبری انقلاب اسلامی در پایان تأکید می‌کند: هم مسئولان و هم تولیدکنندگان محتوا نباید در برخورد با مدیوم‌های جدید رسانه‌ای، جَوزده شوند و مثلاً ناگهان همه به سمت تولید اینفوگرافی یا موشن گرافیک بروند بدون اینکه شناخت دقیقی از این ابزارها داشته باشند. اینجاست که دانش و سواد رسانه‌ای در امر تبلیغ نوین، یک بار دیگر اهمیت پیدا می‌کند و درمی‌یابیم که آگاهی و دانش مسئولان، بیشترِ مشکلات ما را حل خواهد کرد و کار را در مسیر درست قرار خواهد داد.


* بی مایه فطیر است!
بازی های آنلاین، پیام رسان‌ها، شبکه‌های اجتماعی و دیگر ابزارهای رسانه‌ای، نسل امروز و فردای ما را احاطه کرده‌اند. تنها در یک نمونه می‌توان به بازی آنلاین «کلش آف کلنز» اشاره کرد که در سال‌های گذشته وقت و سرمایه هزاران جوان و نوجوان ایرانی را گرفت و البته امروز هم «اینستاگرام» به همراه شب و روز نوجوان ایرانی تبدیل شده است. این در حالی است که اگر پیشتر از این‌ها و همگام با اقتضائات روز وارد این میدان‌ها شده بودیم و تبلیغ دین در این حوزه‌ها را جدی گرفته و برای آن هزینه می‌کردیم، به طور قطع امروز دستمان پرتر و جلوتر بود. پس تا دیرتر نشده باید چاره‌ای اندیشید و ردیف بودجه‌ای هم برای نیازهای روزافزون این بخش در نظر گرفت.

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: فـــــــــرهنـگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1064
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
سه شنبه 10 بهمن 1396

ابلاغیه شهید مهدی باکری به فرماندهان تحت نظرشان مملو از درس هایی است که مسئولان انقلاب باید به آن توجه کنند.

ابلاغیه شهید مهدی باکری به فرماندهان تحت نظرشان

   
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ایثـار و شهادت , ,
:: بازدید از این مطلب : 1346
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
سه شنبه 10 بهمن 1396

 انسانی که می‌خواهد مؤمن واقعی باشد و به معنای واقعی کلمه ایمان داشته باشد باید زمان‌شناس باشد، باید تعریف درستی از زمانه خود داشته باشد، گول زمانه خودش را نخورد؛ سؤال؛این دوران، دوران چیست؟ خیلی ها می گویند عصر تکنولوژی است، عصر پیشرفت است، عصر مدرنیته است؛ به این دوران، دوران مدرنیته و پسامدرن می‌گویند؛ اما مؤمنان واقعی و دینداران بابصیرت تعریف‌شان از زمانه این نیست! یک مؤمن واقعی کسی است که تعریفش از زمانه‌ی حاضر، این باشد: عصر جاهلیت مدرن نه عصر مدرنیته

از «عصر مدرنیته» تا «عصر جاهلیت مدرن» تمام مظاهر جاهلیت در جاهلیت مدرن و بدوی مشترک است، مظاهر جاهلیت چیست؟ ظلم، فساد، قتل، غارت، تجاوز، شهوت‌پرستی، بی‌عدالتی، تبعیض، ناامنی و عدم آرامش؛ اینها مظاهر جاهلیت است؛

از «عصر مدرنیته» تا «عصر جاهلیت مدرن» فرق جاهلیت مدرن و بدوی این است که جاهلیت مدرن به  سلاح علم و دانش مجهز شده است؛ فرق جاهلیت دیروز با جاهلیت امروز این است که جاهلیت بدوی دیروز مبتنی بر تکنولوژی و دانش نبود ولی امروز همه ظلم هایی که انجام می شود مبتنی بر تکنولوژی و دانش شده است.

از «عصر مدرنیته» تا «عصر جاهلیت مدرن» هرچه این تمدن غربی بیشتر به ما رسوخ پیدا می‌کند، محبت‌ها و مودت‌ها از بین می‌رود در این دوران خانواده‌ها با هم نمی‌سازند چه برسد به همسایه‌ها.

از «عصر مدرنیته» تا «عصر جاهلیت مدرن» اعتقاد ما این است که وقتی می‌گوییم تمدن امروز، تمدن جاهلیت مدرن است یعنی تمدن امروز خالی از عقل است.

از «عصر مدرنیته» تا «عصر جاهلیت مدرن» مهم‌ترین عامل به یاد خدا بودن پذیرفتن ولایت ولی خداست. کسی که باید تئوری و تز بدهد رهبر جامعه اسلامی است. هرکس می‌آید از خودش یک حرفی می‌زند؛ حد خودت را بفهم، حد تو گفتمان‌سازی نیست، حد تو خط‌دهی به این جامعه نیست، تو مجری هستی، رئیس مجریان و عمله‌های این کشور هستی، برو عملگی کن، برو کار کن چقدر حرف میزنی، هی برای خودت تئوری و تز می‌دهی، آن کسی که باید تئوری و تز بدهد رهبر جامعه اسلامی است.

از «عصر مدرنیته» تا «عصر جاهلیت مدرن» جدیدا گفتند اسلام انقلابی نمی‌خواهیم، انقلاب اسلامی می‌خواهیم، من فقط همین یک جمله را می‌گویم، اسلامی که انقلابی نباشد اصلا انقلاب اسلامی از آن بیرون نمی‌آید؛ اسلامی که طرفدار فقرا و مبارزه با مستکبرین نباشد نمی‌تواند از آن انقلاب اسلامی بیرون بیاید. شهید مطهری(ره) اگر با اسلام انقلابی مخالفت کرده بود چون آن‌موقع داشت از اسلام انقلابی سوءاستفاده می‌شد، مارکسیست‌ها داشتند سوءاستفاده می‌کردند؛ تو هم اگر می‌خواهی بجای اسلام انقلابی اسلام رحمانی بگذاری -رهبر انقلاب گفتند-  کلمه اسلام رحمانی کلیدواژه لیبرالیسم در جمهوری اسلامی است. جمله‌اش این است که ما باید از اسلام چهره رحمانی‌اش را آشکار کنیم، این را بدانید که این کلمه کلیدواژه لیبرالیسم است.

 

روضه نیوز

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ســـــیاســـــی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1011
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 1 بهمن 1396

 وقتی نوحه‌خواندن نوجوانان را با لهجه شیرازی از تلویزیون می‌دیدید با آن‌ها زمزمه می‌کرد:- "باز این چه شورش است که در خلق عالم است... تشویق های اطرافیان باعث شد  در تکیه محل کار مداحی را آغاز کند. پای موسی آرام آرام به مسجد و بسیج باز شد تا خواندن برای اهل بیت(ع) را جدی‌تر دنبال کند. حاج مجید سیب‌سرخی تأثیر بسیاری در زندگی اش داشت ؛ حاجی حتی در لباس پوشیدن، صحبت کردن و راه رفتن هم دلسوزی می‌کرد تا محمدموسی رضایی جوان، در چارچوب اصولی مداحی را دنبال کند؛ حافظ ارزش‌ها باشد و جوانان از او الگو بگیرند. چراکه یکی از مولفه‌های اصلی یک مداح، تأثیرگذاری بر جامعه است و حاج موسی که سال‌هاست در فضای دبیرستان‌ها با جوانان ارتباط نزدیکی دارد این تعامل را در فضای هیئت‌ها به خوبی دنبال می‌کند.

از دیگر موضوعات جذاب زندگی این مداح انقلابی حضور در جمع مدافعان حرم بود ؛ وقتی خبر پیروزی های جبهه مقاومت بر تکفیری ها به گوشش می رسد ، منقلب می‌شود و می‌گوید حسرت خوردم...! چون نبودم تا در این انقلاب بزرگ سهمی داشته باشم.

او برای اعزام به سوریه از هر راهی وارد می‌شود به بن‌بست می‌خورد و سرانجام همراه با گردان‌های فاتحین به سوریه می‌رود و از آنجا در گردان‌های فاطمیون فعالیت خودش را ادامه می‌دهد. موسی رضایی را هیئتی‌ها به تواضع، فروتنی و رفتار بزرگ‌منشانه با مستمعین می‌شناسند؛ هم پیرمردها از نوحه‌های سنتی او بهره می‌برند و هم جوانان از شور و سبک‌های به روز او به وجد می‌آیند.

بخش اول گفت و گوی ما با این مداح اهل بیت(ع) را بخوانید:

 *به عنوان مقدمه می خواهیم بدانیم چه شد که به مداحی روی آوردید؟

 سال 57 در روزهای پیروزی انقلاب به دنیا آمدم و نامم را محمدموسی گذاشتند . مداحی را از تکیه محل که هیئت زنجیرزنی بود، شروع کردم؛آن موقع 15، 16 سال بیشتر نداشتم و احساس می‌کردم می‌توانم بخوانم. مخصوصاً زمانی که نوجوانان نوحه "باز این چه شورش است که در خلق عالم است" را با لهجه شیرازی می‌خواندند. من به آن صدا، لحن و سبک می‌توانستم بخوانم، آنقدر شبیه که اطرافیان به بنده گفتند بروم و در تکیه محل مداحی کنم. در تکیه محل می‌خواندم تا جائیکه در مواقع حساس می‌گفتند من بخوانم؛ به قول خودشان می‌خواستند سنگ تمام بگذارند. مثلاً وقتی هیئت جلوی تکیه می‌آمد میکروفون را به من می‌دادند با آن صدای نازک نوجوانانه که آن موقع در آن هیئت جلب توجه می‌کرد، سه ضرب بخوانم. آرام آرام به مسجد و بسیج آمدم و با دعای توسل شروع کردم. تکبیر و تعقیبات نماز را هم می‌خواندم. رفته رفته به غیر از دعا، شعر و نوحه هم در مسجد و هیئت بسیج می خواندم.

 

*چه کسانی در این راه شما را یاری دادند، در واقع مداحی را در نزد چه اساتیدی آموختید؟

 **از فضای مسجد وارد هیئت‌های تهران شدم

 شکر خدا استاد زیاد داشتم؛ از همان روزهای اول که در مسجد بودم آموختن را آغاز کردم. حاج رضا محمدی شاید استاد مداحی نبودند اما خیلی به ایشان علاقه داشتم. الان هم هستند خدا ان‌شاالله به ایشان سلامتی بدهند. البته ایشان هم مداح بودند ولی در عرصه‌های دیگر هم از ایشان کمک می‌گرفتم. بعد از ایشان یک دوستی داشتم به نام حمید پایمرد از رزمندگان گردان کمیل که در مداحی به من کمک کرد. چون از فضای مسجد به واسطه ایشان وارد هیئت‌های تهران شدم. هیئت رزمنده‌ها، هیئت صنف لباس فروش و... ایشان هم به نوعی در پیشرفت من در مداحی تأثیر بسزایی داشتند.

شاید خودشان مداح نبودند اما با شرکت دادن من در مجالس و معرفی به هیئتی‌های دیگر، به ارتقاء بنده کمک می‌کردند. بعد از ایشان سال‌های 78 و 79 بود که با رضا رشیدی هیئت یا زینب(س) آشنا شدم. ایشان خیلی بنده را تشویق می‌کرد. عربی خواندن را از همان سال‌ها آغاز کردم؛ آنقدر که ایشان می‌گفتند لحن و لهجه من به آوای مداحی عربی می‌خورد و الان گاهی اوقات، عربی می‌خوانم از تشویق ایشان بود. در همان سال‌ها با حاج مجید سیب سرخی هم آشنا شدم که ایشان مستقیماً در زندگی اجتماعی و مداحی بنده تأثیر داشتند. من روز و شبم را با ایشان می‌گذراندم؛ شعرها را از حاج مجید می‌گرفتم؛ سبک‌هایی که می‌خواندم را ایشان اصلاح می‌کرد. حتی در طریقه لباس پوشیدن، صحبت کردن و راه رفتن، ورود می‌کردیم. بعد از ایشان با حاج حسین سازور بیشتر انس گرفتیم؛ شاید در خواندن من مستقیماً دخالتی نداشته‌اند اما ایشان همیشه مثل یک بزرگتر بالای سر ما بوده‌اند. از ایشان راهنمایی می‌گرفتم و به رفتار ایشان توجه می‌کردم.

 

*مداحی هستید که در کسوت و جایگاه ستایشگری هم شورهایی با اشعار سبک جدید و جوان‌پسند می‌خوانید و هم  با جوانان ارتباط خوبی دارید؛ در این باره صحبت کنید؟

**باید چارچوب‌ها رعایت شوند

 یادم می‌آید حاج مجید سیب سرخی با آن لحن خودشان می‌گفتند "موسی سعی کن چارچوب مداحی را حفظ کنی و بعد در شور هرچه خواستی بخوان جوان‌ها سینه بزنند". منظور ایشان از چارچوب مداحی این بود که روضه خواندن، زمینه، نوحه خواندن، دم دادن، واحد خواندن، مظلوم کشیدن، واحد جفت، دودمه و شور همه در سرجای خود باشد و به همه نوع مستمع و قشری در مداحی توجه شود. بحمدالله با این رویکرد و خط و مشی جلو رفتم و موفق بودم. خیلی از هیئت‌ها بنده را دعوت کردند که هیئت‌های سنتی و قدیمی بودند چون نوحه قدیمی می‌خواندم، دم می‌دادم و دودمه می‌گرفتم قدیمی‌ها و پیرغلامان آخر جلسه از من تشکر می‌کردند. آن قسمتی که شور می‌خواندم جوانان لذت می‌بردند و از من تشکر می‌کردند. به گونه‌ای احساس می‌کردم هم پیر و هم جوان مجلس آن لذت را از مجلس می‌بردند. فکر می‌کنم این توصیه ایشان واقعاً کلیدی و راهگشا بوده است. از این جهت احساس می‌کنم ارتباط و تعامل خوبی با جوانان دارم.

 * این ارتباط و تعامل خوب به خاطر شغل معلمی شما نیست؟

 بله. یکی از دلایل گسترش دامنه این تعاملات، شغلم معلمی است . من معاون دبیرستان هستم. با بچه‌ها ارتباط خوبی در مدرسه دارم. لطف امام حسین(ع) است بچه‌ها می‌دانند من مداح و هیئتی فعال هستم به این واسطه بیشتر به ما نزدیک می‌شوند. من سعی می‌کنم با آن‌ها از در رفاقت وارد شوم، وقتی از من این نزدیکی و گرمی را می‌بینند مطمئناً جلو می‌‎آیند؛ در همان گیر و دار رفاقت خیلی از اعتقادات، اندیشه‌ها و ارزش‌ها را با این‌ها در میان می‌گذارم، آن‌ها هم استقبال می‌کنند. سعی می‌کنم نکاتی را که به جوانان القاء کنم و بیاموزم اول آن‌ها را پالایش کنم و در خدمت یک پیشکسوت و بزرگتر آن را به جامعیت برسانم. یعنی در واقع اعتقاد خودم را تحمیل نکنم.

 

*از چه زمانی در آموزش و پرورش مشغول شدید؟

 **جوانان به خاطر امام حسین(ع) به ما احترام می‌گذارند

از سال 82 ؛ از آن سال تاکنون در چهار دبیرستان کار کردم. بی‌شک شغل من که البته معاون دبیرستان هستم و تدریس نمی‌کنم در گسترش و توسعه تعاملات و ارتباطات با جوانان تأثیرگذار بوده است. جوانان هم به سبب ارادت به امام حسین(ع) با امثال ما ارتباط دارند. شاید به سبب این شغل بتوانم ارتباط بهتری نسبت به دیگر دوستان داشته باشم.

 

*از کدام هیئت کار را آغاز کردید؟

از هیئت بسیج مسجد ائمه اطهار سال 72 (هیئت محبان‌الائمه منطقه 14) مداحی را آغاز کردم؛ از دعای توسل خواندن و بعد به شعرخواندن و مرثیه‌سرایی روی آوردم. از آن جا به هیئت گردان کمیل رفتم و با حمید پایمرد همراه بودم. سال 77 و 78 به هیئت یازینب(س) رفتم و یک مقداری حرفه‌ای‌تر کار را دنبال کردم و به تأسیس هیئت آل کساء رسید.

 

*از هیئت آل‌کسا بگویید؟

 **جلسه آرام و بدون حاشیه‌ای است

ماه رمضان سال 82 با سیدعباس حسینی هیئت آل کساء را تأسیس کردیم. دوستان و شاگردان مدرسه هم آمدند؛ پرس و جوها ادامه داشت که شما در کدام هیئت می‌خوانید ما هم بیاییم. تا جائی که شاگرد 14 سال پیش من امروز به هیئت آل کساء می‌آید؛ مخصوصاً ایام محرم شاهد شکوه بیشتری از جمعیت هستیم. بحمدالله جلسه منظم، بی حاشیه و کاربردی است؛ به ظن بزرگانی همچون حاج  سیدمحمد سادات شیرازی و حاج محمد نوروزی که به ما لطف دارند و گاهی اوقات به هیئت ما سر می‌زنند، جلسه آرام و بدون حاشیه‌ای است.

 *بدون شک استاد داشتن در عرصه مداحی موضوع مهمی است ؛ خود شما چقدر این موضوع را زندگی و اخلاقیات یک مداح موثر می دانید؟

 من همیشه یادم می‌آید حاج مجید سیب سرخی به من می‌گفت "موسی یادت باشد امام حسین(ع) یک صدایی به ما داده که برایشان نوکری کنیم، حواست باشد برای کسی تکبر بی‌جا استفاده نکن؛ فکر نکنی خبری است و با دو بار سلام کردن و تحویل گرفتن فکر نکنی کسی هستی!" یا یک عبارت تأثیرگذار دیگری داشت که همواره می‌گفت "امام حسین به تو نمره داده، به تو بها داده حواست باشد و با مردم‌دار باش". گاهی اوقات شاگردانم می‌گویند آقا به شما نمی‌خورد آنقدر گرم باشی. بعضی اوقات یک رفتارهایی از برخی از مداحان سر می‌زند که مردم انتظار ندارند؛ چراکه مردم مداحان را دوست دارند و هم واره می‌خواهند به آن‌ها نزدیک بشوند. یادم می‌آید که همیشه حاج مجید می‌گفت باید طوری باشیم که مردم جرأت کنند سمت شما بیایند و رغبت داشته باشند. واقعاً برخی از مردم می‌ترسند سمت برخی از مداحان بروند. می‌گویند طرف، بداخلاقی می‌کند. ولی من هیچ وقت شأن خاصی برای خودم قائل نیستم. اینکه اطرافیان روی حساب امام حسین به ما احترام می‌گذارند ما نباید فکر کنیم کسی هستیم و به جایگاهی رسیده‌ایم. در نوکری امام حسین(ع) تقوا و اخلاص است که انسان را بالا می‌برد و قیافه گرفتن انسان را از چشم می‌اندازد. هرجا تقوا و اخلاص داشتم احساس کردم عزیز شدم. یعنی خودم را خرج کردم و خودم را پایین‌ترین آدم فرض کردم. امام حسین(ع) است که نمره می دهد به آن خادمی که چایی می‌ریزد، آشپزی می‌کند و یا کفش‌های محبین اهل‌بیت را مرتب می‌کند. ما حالا بخوانیم و مغرور باشیم؛ همه التماس دعا می‌گویند ولی به یک باره می‌بینیم شیطان از همین موضع ما را هدف قرار داد. 

 

 **باید مراقب الگوبرداری‌ها باشیم

مثلاً یکی از شئونی را که حاج مجید گوشزد می‌کرد در مورد لباس پوشیدن مداح بود، در این روزها گاهی به حیرت می‌افتم که یک مداح چه وضع لباس و سر و صورتی دارد. ایشان می‌گفتند بر روی منبر امام حسین(ع) نشستید مردم باید متوجه شوند که تو نوکر امام حسینی! یک بار به من گفتند و از آن سال بنده رعایت کردم. حاجی می‌گفت لباس نوکر امام حسین(ع) کت و شلوار است. سنگین و مرتب باید باشد. الان متأسفانه برخی از مداحان هستند با تیپ روز جلو می‌روند. خدایی ناکرده موهایشان را طوری آرایش می‌کنند و لباس‌های خاصی می‌پوشند که پسندیده نیست. جوانان از ما الگو می‌گیرند و باید مراقب این رفتارها باشیم. اگر ما یک قدم اشتباه بگذاریم اطرافیان ما و مستمعینی که پای منبر ما می‌نشینند 5 قدم جلوتر از ما حرکت می‌کنند. مثلاً اگر ما امروز یک زنجیر به گردن آویز کنیم تبعات بعدی آن برای مستمعین ما خیلی بیشتر خواهد بود. یا  یک مدل شلواری بپوشیم که تنگ و چسبیده باشد، تیشرت یا شلوار جین... این مدل لباس‌ها به ظنّ بزرگان احساس می‌کنم یک مقداری برای ما نوکران امام حسین(ع) سبک است. هر نوکری را می بینید قدیمی، باصفاتر و بااخلاص‌تر است تیپ او هم بیانگر نوکری‌اش می‌باشد. جوانان هم از ما الگو می‌گیرند، مواظب باشیم خدایی ناکرده الگوی بدی برای پا منبری‌ها، مستمعین و جوانان جامعه‌مان نباشیم.

 * به نظر شما یک مداح برای استفاده بهتر مستمع چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد و یا به تعبیری چه رویکرد و خط و مشی را باید دنبال کند؟

 **با محبت، مردم ترغیب می‌شوند

به نظرمن یک مداح باید ویژگی‌های خودش را از سیره اهل‌بیت استخراج کند؛ تقوا، محبت و مهربانی داشته باشد که سبب فراگیری جاذبه مردم می‌شود. یعنی به سمت مداحان بروند؛ به نوعی ما تبلیغ اهل‌بیت و سیره و روش آن‌ها را انجام می‌دهیم. اگر به غیر از این باشد خدایی ناکرده مسیر را اشتباه رفته‌ایم. با محبت مردم می‌آیند و اگر محبت از ما ببینند ترغیب می‌شوند و وقتی با ما همدل و همراه شدند ما می‌توانیم حرف دین، روایات و کلام معصوم را به آن‌ها بگوییم، جوانان به راحتی می‌پذیرند. 

 *در شرایطی که گاهی سبک‌های درستی خوانده نمی‌شود و یا از شعرهای دلچسب استفاده نمی‌شود و جایگاه مستمعین را حتی به مراتب پایین آورده؛ اوضاع و احوال امروزی جامعه مداحان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

 **باید شعور را توسعه بدهیم تا شور!

به نظرمن امروز سیستم مداحی به لطف امام حسین(ع) خیلی پیشرفت داشته است همان طور که حضرت‌آقا از مداحان تعریف کردند؛ البته عاری از عیب و نقص نیستند. به نظرمن امروز جوانان خیلی به سمت هیئت‌ها روی آوردند و استقبال‌ها زیاد شده است. بحمدالله امروز در هر کوچه و محله‌ای را ببینید چندین هیئت فعالیت دارند و این لطف امام حسین(ع) است، باید بتوانیم از این ظرفیت در این موقعیت بهره ببریم. همان طور که دشمن در این راستا حربه‌های خودش را پیش می‌برد ما هم بتوانیم از این ظرفیت‌ها به بهترین نحو استفاده کنیم. شعرهایی انتخاب شود و سبک‌هایی را برگزینیم که به جوانان ما شعور بیشتر القاء کند تا شور! نتیجه شور این می‌شود که سینه می‌زنند و بعد از هیئت به خانه می‌رود با یک بی‌اخلاقی با مادرش برخورد می‌کند. ان‌شاالله بتوانیم در همان شورها از روایت‌ها استفاده کنیم تا برای مستمع پیام داشته باشد. باید شعرها و سبک‌هایی بخوانیم که جلوی ظلم بایستیم و روحیه استکبارستیزی داشته باشیم. وقتی این مفاهیم در درون اشعارمان باشد این‌ها به عنوان یک فرهنگ در وجود جوانان و جامعه نهادینه می‌شود. ولی این که فقط "عاشقتم و به کربلا می‌آییم و می‌میریم" این‌ها شده یک سری حرف‌های تکراری و کلیشه‌ای که در عمل هم می‌بینید اصلاً کارآیی ندارد و فقط حرف است. مداح اگر این طوری رفتار کند و به این مفاهیم پایبند باشد مطمئناً به جان و دل مستمع هم می‌نشیند. 

 

 *از نظر شما ‌آفت‌های مداحی چه چیزهایی هستند؟

 شاید یکی از آفت‌های مداحی، نوع پوشش مداحان باشد. یکی توجه نکردن به این که کجا می روند و در کدام مکان ها و مجالس شرکت می‌کنند؛ باید در یک مکان‌هایی حضور پیدا کنیم و در همه ابعاد یک مدلی باشیم و حرف بزنیم که شأن امام حسین(ع) حفظ شود. متأسفانه برخی از ذاکرین امام حسین(ع) مدل موهای عجیب و غریب که حتی یک جایی با حاج محمد نوروزی برنامه داشتم ایشان هم به این موضوع انتقاد داشتند. می‌گفت مداحی را دیدم که دور موهایش را سفید کرده و از این حلقه‌ها دور دستان و پاهایش انداخته است. خرده گرفتم که مداحان امام حسین(ع) نباید این طوری باشند.

 *یکی از موضوعاتی در چند سال اخیر در هیئت ها نیز مورد توجه ویژه بوده موضوع "مدافعان حرم" است. خیلی از مداحان هم در این رابطه شعرها و مداحی های تاثیرگذاری خوانده اند. چه شد که حاج موسی رضایی تصمیم گرفت به عنوان رزمنده در جمع مدافعان حرم حضور پیدا کند؟

 من هرچه داشتم و دارم از امثال حمید پایمرد، حسین سازور، مجید سیب‌سرخی هاست.  این ها همه جملگی مرد عمل بودند و نه رفتار شعاری! من دو سه سال بود دنبال این بودم بتوانم یک فضایی همچون دوران دفاع مقدس را درک کنم. بعد از دو سال که به همه‌جا مراجعه کردم و به در و دیوار زدم که بتوانم بروم به جبهه سوریه، از یک نفری انتظار نداشتم یک روز با من تماس گرفتند و گفتند هنوز دوست داری بروی به سوریه؟  برایم عجیب بود او به من زنگ داد و فکر نمی‌کردم چنین نفوذی داشته باشد؛ چون من با خیلی از متولیان امر موضوع را در میان گذاشته بودم. این بنده خدا شماره کسی را داد و به او زنگ زدم؛ البته ایشان زیاد بنده را نمی‌شناختند و گفتند از حاج حسین سازور یک دست خط بگیرم. پیش خودم می‌گفتم که اگر الان پیش حاج حسین بروم مرا منع می‌کند؛ اما حاج حسین استقبال کرد و یک نامه به من داد و نامه را به ایشان دادم. این بنده خدا بنده را معرفی کرد به سپاه اسلامشهر؛ بالاخره کارهای اعزام انجام شد تا تحت عنوان مداح با بچه‌های فاتحین اسلامشهر همراه شوم.اما قرار شد بحث آموزش را در آنجا دنبال کنم. همین طور هم شد به عنوان مداح رفتیم و البته بیشتر از سه چهار بار در این دو ماه و نیم توفیق مداحی پیدا نکردم. چون واقعاً فضا، فضای جنگ بود که نمی‌توانستیم همواره بچه‌ها را دور هم جمع کنیم؛ شاید روضه‌های دورهمی می‌خواندیم اما ظرفیت هیئت وجود نداشت که بتوانیم همواره هیئت برگزار کنیم. بیشتر فضای جنگ و مبارزه بود. من هم واقعاً به نیت خواندن آنجا نرفته بودم؛ دو هفته‌ای با بچه‌های فاتحین بودم و در دو عملیات هم شرکت کردم.

**به جمع فاطمیون پیوستم

یکی از بچه‌های هیئت موج الحسین به نام حاج حسین منتظر که از بچه‌های صوت این هیئت هستند، حضور داشتند. شنیدند من آمده‌ام ، از من خواست به گردان فاطمیون بروم . رایزنی کردیم و توانستند موافقت بگیرند که بنده از گردان فاتحین اسلامشهر به گردان فاطمیون رفتم . تقریباً با بچه‌های فاطمیون یک ماه و بیست روز خاطراتی داشتم. واقعا بهترین روزهای عمرم در جمع رزمندگان فاطمیون گذشت دهم بهمن ماه آن سال هم مأموریت ما تمام شد و با بچه‌های فاطمیون به تهران برگشتیم .

در طول این سفر تقریباً 7 رفیق خوب را از دست دادیم و شهید شدند و ما ماندیم و روسیاهی کارها واعمال‌مان... شهید حمید اسدالهی چقدر من را از این سنگر به آن سنگر می‌برد و روضه می‌خواندیم. شهید امیر سیاوشی با هم بودیم در عملیاتی که شهید شد. شهید حاج داود جوانمرد که الان در آستانه سالگرد این شهید بزرگوار هستیم وقتی رفتیم بدن شهید اسدالهی و شهید سیاوشی را بیاوریم که سه روز کنار جاده افتاده بودند، حاج داود آنجا شهید شد؛ زمانی‌که بدن شهیدان را به عقب می‌آورد تیر به ایشان اصابت کرد و به آرزوی دیرینه‌شان رسیدند. خوشبختانه توفیق داشتم یک ماه هم با شهید مهدی ثامنی، شهید محمد کیهانی که از بچه‌های اهواز بودند همراه شدم و خاطرات بسیار شیرینی هم با آن‌ها دارم. واقعاً مردان مردی در سوریه به شهادت رسیدند .

 

در کنار شهید مهدی ثامنی

*از کدام عملیات بیشتر خاطره دارید؟

اولین عملیاتی که رفتیم حمید اسدالهی و امیر سیاوشی شهید شدند ما در پیوستن به این شهدای والامقام و رزمندگان به یک کمین سختی برخورد کردیم .  با سه تویوتا بودیم در جاده می‌رفتیم، از کنار جاده ما را زدند و ما از پشت تویویتا به شانه خاکی جاده به حالت سینه‌خیز قرار گرفتیم.  وقتی هم سر بلند می‌کردیم ما را هدف قرار می‌دادند. اولین کسی که کنارم شهید شد شهید مهدی قاضی‌زاده بود؛ واقعاً این صحنه بسیار جانگذار را که در دو متری من شهید شد اصلاً فراموش نمی‌کنم . نحوه شهادت او هم برایم درس‌آموز است که چقدر این بچه‌ها فداکار بودند؛ یکی از دوستان به نام قدرت زخمی شد که شهید مهدی قاضی‌زاده تیربارچی بود رفت به ایشان دل‌داری بدهد یک تیر به پهلویش اصابت کرد. 

پیکر امیر سیاوشی و شهید حمید اسدالهی سه روز بر زمین مانده و در تیررس بود؛ غروب بود رفتیم بدن‌ها را بیاوریم. با آن حال و روزی که صحنه نبرد داشت و آتش سنگینی که دشمن بر روی رزمندگان ما می‌ریخت. قرار شد بچه‌ها بروند بدن‌ها را جا به جا کنند آنجا هم دو تن از دوستان ما پرکشیدند یکی حاج داود جوانمرد بود که آنجا شهید شد و یکی هم محسن فرامرزی بود. آن روز هم برای ما خاطره عجیبی بود که دو دوست ما شهید شدند و حسن اعرابی هم مجروح و زخمی شد که ایشان را به تهران برگرداندند.

ادامه دارد...

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ایثـار و شهادت , ,
:: بازدید از این مطلب : 2158
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 1 بهمن 1396

مراسم جشن تولد 34 سالگی شهید «محمد غفاری» با حضور پدر، مادر، همسر، جمعی از خانواده شهدا و جانبازان  و عموم مردم بر سر مزارش واقع در گلزار شهدای شهر همدان برگزار شد.

بر پایه این گزارش، شهید محمد غفاری در 30 دی ماه سال 63 در همدان متولد شد. او پس از اخذ دیپلم  در کنکور سراسری در رشته داندانپزشکی قبول شد. از آن‌جا که عشق به شهادت در وجود او موج می‌زد, از تحصیل در رشته داندانپزشکی صرف نظر کرد  و پس از شرکت در آزمون ورودی دانشگاه امام حسین(ع) و قبولی در آن, به یادگیری علوم و فنون نظامی و درس ایثار و از خودگذشتگی مشغول شد.

سپس وارد یگان ویژه صابرین شد و سرانجام  در 13 شهریور 1390 در ارتفاعات جاسوسان در درگیری با تروریست های پژاک به همراه 12 نفر از همرزمانش  به آرزوی دیرینه خود رسید و به فیض شهادت نائل شد.

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 998
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 1 بهمن 1396

حاج منصور ارضی، از مداحان و پیرغلامان اهل‌بیت(ع)، در همایش بزرگ فاطمی، به بیان سخنانی پیرامون هیئت و هیئت داری پرداخت و اظهارداشت: برخی‌ها می‌گویند باید هزینه‌های هیأت امام حسین(ع) را خرج فقرا و خرید جهیزیه کرد! اما بدانید این بدعت و تلاشی است که برای کم رونق کردن مجالس اهل‌بیت(ع) همیشه بوده و همان‌طور که باید برای خرید جهیزیه خرج کرد، باید در مجالس عزاداری نیز خرج و هزینه کرد.

*ویژگی هیأت تراز انقلاب

وی یکی از ویژگی‌های هیأت تراز انقلاب اسلامی را، ارائه بصیرت همراه با شور حسینی به مخاطبین دانست و گفت: غذای نذری متبرک به عزاداران بدهید که این اقدام، تأثیر عجیبی در جان و دل سینه‌زنان اباعبدالله الحسین(ع) می‌گذارد.

این مداح اهل‌بیت(ع)، با بیان اینکه امروزه بدعت‌های جدیدی مراسم‌های عزاداری و ختم اموات ایجاد شده، تصریح کرد: برخی از شبه روشنفکران آن اوایل می‌گفتند خرج مراسم ختم را به فقرا بدهید! آرام آرام این رویه تغییر کرد تا جایی که امروز به جای روضه اباعبدالله الحسین(ع) روی مزار اموات، صدای سنتور و آواز سنتی به گوش می‌رسد!.

*اگر نتوانیم از عهده کارها برآییم، وهابیت و بهائیت، جای خالی فعالیت‌های بچه هیأتی ها را پر می‌کند

ارضی، در بخش دیگری از سخنان خود، خطاب به هیأـ داران حاضر در مراسم، گفت: اگر بصیرت لازم را نداشته و به خوبی نتوانیم کارها را انجام دهیم، وهابیت و بهائیت، جای خالی فعالیت‌های بچه هیأتی ها را پر کرده و آرام آرام، هیأت هایی که باید انقلابی عمل کنند، سکولاریسم شده و از خط اصلی خارج می‌شوند.

این پیرغلام اهل‌بیت(ع)، با اشاره به فعالیت‌های اجتماعی هیئات عزاداری، اظهارداشت: باید هیئات را به گونه‌ای تقویت کرد که هرسال یا هرماه یک جهیزیه برای نو عروسان تأمین شود.

*باید برای طول عمر آیت الله موسوی جزایری، هر صبح و شام دعا کرد

وی در پایان، با اشاره به اقدامات آیت الله موسوی جزایری در تقویت جبهه فرهنگی استان خوزستان، گفت: الحق و الإنصاف آیت الله موسوی جزایری، ستون اصلی فعالیت‌های فرهنگی و جهادی استان خوزستان بوده و باید برای سلامتی و طول عمر ایشان هر صبح و شام دعا کرد.


منبع:حوزه

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1021
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 1 بهمن 1396

کسی که پرسید «از طرف خدا بود یا از طرف خودت؟» دچار عذاب الهی شد

بعد از غدیر کسی پیش پیامبر آمد و گفت این‌ها که در مورد علی گفتی از خودت بود یا از خدا؟ پیامبر فرمود آنچه گفتم از طرف خدا بود. او هم گفت خدایا اگر این مطلب حق است، بر من عذاب نازل کن و عذاب هم آمد و او مُرد.

عقیق: مراسم هفتگی درس اخلاق آیت الله جاودان در حسینیه شیخ مرتضی زاهد برگزار شد. در این مراسم آیت الله محد علی جاودان به سخنان اخیر رئیس جمهور درباره امکان نقد معصومین پاسخ داد:

نمونه‌هایی از مشورت‌های  پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم با اصحابشان و برخی اعتراض‌هایی که به ایشان شد.

نمونۀ اول: جنگ بدر

 در جنگ بدر مسلمین قرار بود بروند و کاروان تجاری قریش را تصاحب کنند؛ اولاً می‌خواستند راه قریش را ناامن کنند و ثانیاً می‌خواستند تقاص پس بگیرند؛ زیرا مهاجرین تمام اموال خود را مکه گذاشتند و آمدند و این اموال توسط مشرکین مصادره شد. پس آن‌ها به قصد جنگ نیامده بودند و با خود  ابزار جنگی نیاورده بودند. تعدادشان کمی بیش از سیصد نفر بود. اما مشرکین هزار سرباز فرستاده بودند و با تجهیزات جنگی آمده بودند. قبل از رو به رو شدن دو سپاه، پیامبر از اصحاب مشورت خواستند که چه کنند. در میان جمع،۷۰ نفر از مهاجرین بودند و باقی از انصار. این روایت از صحیح مسلم است و راوی آن انس. سعد بن عباده گفت یا رسول‌الله آیا منظور شما با ماست (انصار)؟ اگر به ما امر کنی که در دریا فرو برویم، می‌رویم.

پیامبر در حقیقت نظر انصار را می‌خواستند؛ زیرا انصار با پیامبر بیعت کرده بودند که در مدینه همانطور که از خانوادۀ خود حمایت می‌کنند، از پیامبر هم حمایت کنند. اما الان آن‌ها در شهر نبودند و پیامبر می‌خواست بداند که آیا آنان در اینجا هم بر سر پیمان خود هستند؟

پیامبر حرکت کرد و مقابل مشرکین قرار گرفت. جایی که پیامبر قرار گرفت، جایی است خشک و بی‌آب و چاه‌های آب که به بدر معروف است، در آنجا نیست. چاه‌ها در اختیار مشرکان است و در اردوگاه مشرکان قرار دارد. در اینجا اهل سنت روایتی دارند که شخصی به نام حباب پیش پیامبر آمد و گفت اگر اینجایی که ایستادید، نظر خداست، حرفی ندارم، ولی اگر فکر خودتان است، اینجا جای مناسبی نیست و آبی ندارد و پیامبر هم پذیرفتند. این روایت، ساختگی است. اصلاً پیامبر نمی‌توانست در مکان چاه‌ها قرار گیرد؛ زیرا آنجا مشرکان بودند. اما به لطف خدا باران بارید و مشکل آب برای سپاه اسلام حل شد.

نمونۀ دوم: جنگ خندق

تعداد مشرکان در این جنگ، ده هزار بود. یکی از قبایل مشرک حاضر در این جنگ، تعدادشان چهار هزار نفر بود. طرح پیامبر این بود که یک سوم خرمای مدینه را به این قبیله بدهد و آن‌ها را از جنگ منصرف کند. پیامبر با صدای بلند به آنان این پیشنهاد را داد و آن‌ها وسوسه شدند و در میان سپاه دشمن تزلزل ایجاد شد. بعد در میان لشکر اسلام، بزرگ انصار یعنی سعد بن معاذ آمد و گفت ما تا به حال یا خرما فروختیم یا دیگران را با خرما مهمان کردیم؛ سابقه نداشته که به‌زور به کسی خرما بدهیم. از پیامبر پرسید که این طرح از خودتان است یا از جانب خدا؟ پیامبر فرمود چیزی که گفتم وحی نیست. لذا سعد گفت ما می‌جنگیم و به زور به کسی خرما نمی‌دهیم.

علت اینکه پیامبر می‌خواست با اعطای خرما دشمن را منصرف کند، این بود که جمعیت مشرکین خیلی زیاد بود و پیامبر نمی‌خواست بعدها مردم مدینه بگویند که وجود پیامبر باعث کشتار ما و سختی و فشار بر روی ما شد. حالا که خود انصار راضی به جنگ می‌شوند، دیگر این مشکل حل می‌شود. ضمن اینکه تمام کارهای پیامبر حکیمانه بود؛ با پیشنهادی که علناً به کفار دادند، در میان آن‌ها تفرقه و تزلزل ایجاد کردند و آنچه هم بین اصحابشان مطرح شد، مخفیانه بود.

 

نمونۀ سوم: بعد از غدیر

بعد از غدیر کسی پیش پیامبر آمد و گفت این‌ها که در مورد علی گفتی از خودت بود یا از خدا؟ پیامبر فرمود آنچه گفتم از طرف خدا بود. او هم گفت خدایا اگر این مطلب حق است، بر من عذاب نازل کن و عذاب هم آمد و او مُرد.

معنی نصیحت در حدیث شریف نبوی

پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در حدیثی فرمودند که دل  مؤمن از سه چیز خالی نیست و یکی از آن‌ها عبارت است از: «النصیحة لائمة المسلمین». مقصود از ائمۀ مسلمین در این حدیث امامان معصوم هستند و معنی نصیحت، انتقاد نیست! معنی نصیحت، خیرخواهی به همراه فرمانبرداری است.

درکتاب‌های تاریخی آمده که  مقداد برخاست و گفت ای رسول خدا ما سخن یاران #موسی را به شما نمی‌زنیم (یاران موسی به ایشان گفتند که تو خود با خدایت به جنگ بروید و ما همین جا می‌نشینیم) ما می‌گوییم به میدان برو و ما پشت سرت هستیم. پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم هم برای مقداد دعا کرد. مقداد ایمان داشت که این حرف را زد.

 در جنگ  خندق  امیرالمؤمنین علیه‌السلام سه بار داوطلب مبارزه با  عمرو شدند و پیامبر بار اول و دوم اجازه ندادند و بار سوم اجازه دادند. چرا پیامبر همان ابتدا اجازه ندادند؟ برای اینکه بعداً نگویند که ما هم می‌خواستیم برویم و بجنگیم اما علی خودش را جلو انداخت.

 

 قدیم فکر می‌کردم که امیرالمؤمنین در تمام جنگ‌ها حریف را با یک ضربت از پای در می‌آوردند بجز جنگ خندق و در مصاف با عمرو. اما در تحقیقات جدید فهمیدم که در این جنگ هم حضرت با یک ضربت عمرو را از پای در آوردند.

 اگر کسی در جنگ کسی را می‌کشت می‌توانست هماورد جنگی او را برای خودش بردارد؛ بر خلاف سایر غنائم جنگی که باید توسط پیامبر تقسیم می‌شد، ولی امیرالمؤمنین تن عمرو را لخت نکرد و زرۀ او را از تنش بیرون نیاورد. وقتی خواهر عمرو بر بالین وی حاضر شد و این صحنه را دید، گفت بر تو نمی‌گریم؛ چون یک مرد تو را کشته‌است.
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 1115
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 1 بهمن 1396

متن روایت را از کتاب امالی شیخ صدوق منتشر می کند.

قَالَ الرِّضَا (ع) مَنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلَى مَا يُكَفِّرُ بِهِ ذُنُوبَهُ فَلْيُكْثِرْ مِنَ الصَّلَوَاتِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فَإِنَّهَا تَهْدِمُ الذُّنُوبَ هَدْما

امام رضا(ع) فرمود: هرکس چاره و راهی برای جبران گناهان خود ندارد، بسیار بر محمد و آل او صلوات بفرستد؛ چراکه صلوات گناهان را نابود می کند.

 

پی نوشت:

امالی شیخ صدوق، ص73

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 992
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 1 بهمن 1396
در یکصدمین جلسه حلقه شعر آیینی فرات در حسینیه سادات ؛ استاد حاج غلامرضا سازگار به بازگویی رویای یکی از علما  و توصیه محتشم به استاد سازگار در این رویا پرداخت. در ادامه فیلم سخنان استاد سازگار را ببینید.
 
 
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 966
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 1 بهمن 1396

ابوالحسن علی بن ابراهیم بن مهزیار اهوازی می‌گوید:

در یکی از سال‌ها، به قصد سفر حج حرکت کردم و در مدینه چند روزی ماندم، شاید امام زمان(عج) را ببینم؛ اما ملاقات ایشان قسمت ما نشد و با ناراحتی شدید وارد مکه شدم؛ انجام مناسک حج را شروع کردم، ولی همچنان در فکر بودم. در یک لحظه که در مقابل کعبه ایستاده بودم، احساس کردم درب خانه باز شد؛ شخصی را دیدم که به سویم می‌آید،‌ من هم به طرفش رفتم، پس از پرسیدن مقصد من و از احوال آقای خصیبی، از من پرسید: «ابن مهزیار را می‌شناسی؟» گفتم: «خودم هستم.» سپس از انگشتر امام حسن عسکری(ع) که پس از پدرم در دست من بود پرسید؛ انگشتر را به او نشان دادم.

بعد از آن پرسید: «چه کار داشتی؟» گفتم: «به دنبال آن امامی هستم که از ما پنهان است». فرمود: «امام خود را پنهان نکرده است، این اعمال شماست که باعث غیبت امام زمان(عج) شده است؛ حال برو و دفعه دیگر بین رکن و صفا هم دیگر را می‌بینیم»

سر وعده حاضر شدم و او نیز آمد، با هم پس از کمی راه رفتن به منطقه‌ای در طائف رسیدیم، آن شخص پیش از من وارد خیمه‌ای شد و به سرعت برگشت و بشارت داد که امام اجازه شرفیابی دادن؛ وارد شدم و خیمه‌ای دیدم که از گوشه آن نور می‌درخشید؛ به عنوان امام، او را مخاطب ساخته و سلام کردم. آن حضرت خطاب فرمود: «یا اباالحسن! قد کنا نتوقعک لیلا و نهارا ، فما الذی ابطا بک علینا؟»، «ای ابوالحسن علی بن مهزیار! شب و روز در انتظار دیدار تو لحظه شماری می کردم ، چه شد که تاخیر کردی و به سوی ما نیامدی؟»، عرض کردم: «ای مولای من! کسی را نیافتم که مرا به حضورت راهنمایی کند».

آن حضرت با تعجبی همراه با پرسش فرمود: «کسی را نیافتی که راهنمایی‌ات کند!؟» سپس با انگشت مبارک روی زمین کشید و بعد فرمود: «نه! راهنما نداشتن دلیل تاخیرت نیست بلکه شما به مال اندوزی روی آورده‌اید، در برابر مستضعفان فخر فروشی کرده و با آنان با بی اعتنایی رفتار کرده‌اید، صله رحم را ترک نموده‌اید؛ پس دیگر چه عذری دارید؟»، عرض کردم: «توبه کردم، توبه؛ بازگشتم، بازگشتم».

 سپس حضرت مهدی(عج) خطاب به علی ابن مهزیار فرمود: «ای پسر مهزیار! اگر برخی از شماها برای آمرزش بعضی دیگر، از خداوند طلب مغفرت نمی‌کردند، کلیه انسان‌ها گرفتار می‌شدند و کردارشان آنها را هلاک می‌کرد.» (اشاره به اینکه من برای شما از خداوند طلب بخشش می کنم.)

 در قسمتی از دعای امام زمان(عج) برای بخشیده شدن گناهان شیعیان آمده است:

پروردگارا شیعیان ما از پرتو وجود ما و باقی مانده سرشت ما خلق شده اند، اما همین شیعیان به خاطر مغرور شدن به دوستی با ما و داشتن ولایت و از روی بی توجهی گرفتار گناهان بسیاری گشته اند؛ حال اگر گناهانی که آنان انجام داده اند ،جزء گناهانی است که بین تو و آنها باید حل شود، پس به خاطر ما آنها را ببخش و ما هم از آنها راضی هستیم و اما اگر گناهانی که انجام داده اند، حق الناس و جزء گناهانی است که بین خودشان است و باید حق دیگران پرداخت شود برای پرداخت بدهی آنان، از خمسی که در اموال برای ما مقرر کرده ای به عنوان تقاص و تاوان بدهی آنان برداشت کن و به طلب کاران آنها بده. و آن شیعیان را وارد بهشت کن و از آتش جهنم دور ساز و آن ها را با دشمنان ما که گرفتار غضب تو هستند در یک مکان قرار مده.


منبع:باشگاه خبرنگاران

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: مــهـــــدویــــت , ,
:: بازدید از این مطلب : 1060
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 1 بهمن 1396

حجت‌الاسلام داود مهدوی‌زادگان عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در کانال شخصی‌اش یادداشتی را با عنوان «انتخاب شرافتمندانه» نوشت که در ادامه می‌آید:

*انتخاب شرافتمندانه

اخیراً برخی قلم به دستان و رسانه‌های غوغاسالار ضد انقلاب با علم کردن فیلمی از مجلس خبرگان مورخ 14 خرداد 1368 به خیال آنکه کشف جدیدی کرده‌اند، هوچی‌گری علیه نظام اسلامی به راه انداختند. لذا برای روشنگری موضوع،  چند نکته را اشاره می‌کنم:

1-قبل از هر چیز، باید خود و منتقد نظام را به تقوای الهی و ترس از روز جزا فرا خواند. انصاف نیست که در تحلیل مسایل، حب و بغض‌ها را دخالت دهیم و بی‌پروایانه نسبت‌های ناروا علیه افرادی که نمی‌پسندیم بدهیم. جمعی از مردان خدا و آگاه به شریعت الهی در آن روز سرنوشت‌ساز، حسب تکلیف شرعی و قانونی گرد آمده بودند تا مسأله جانشینی را به سر انجامی که مرضی خدا و ملت باشد، برسانند و بحمدالله به نیکی انجام شد. اما عده‌ای از روی بغض و کین، آن بزرگان را به تدلیس و بی‌قانونی و نان به نرخ روز خوری و معصیت کاری متهم می‌کنند. مگر این بزرگان همان کسانی نبودند که آقای منتظری را به سمت قائم‌مقامی برگزیدند، حال چگونه است که به یک باره هم آن‌ها معصیت کار شدند؟

مضافاً اینکه در التزام اخلاقی، شرعی و قانونی اعضای خبرگان همین بس که مرحوم آیت‌الله مشکینی قبل از تعیین رهبر، دو اشکال قانونی را طرح می‌کند و تأکید دارد تا این دو اشکال رفع نشود، نمی‌توان رهبر تعیین کرد. لذا بعد آنکه دو راه‌حل (پذیرش استعفا و صلاحیت بالقوه رهبر ) توسط ایشان ذکر شد و خبرگان آن دو راه را تایید کردند ، فرآیند انتخاب جانشین انجام شد. بر این اساس، چرا عده‌ای معاند از روی بی‌تقوایی، خبرگان محترم را به بی‌اخلاقی و نان به نرخ روزخوری متهم می‌کنند؟

2- خبرگان رهبری طبق اصل یکصد و هفتم قانون اساسی صرفاً مرجع تعیین رهبری هستند و هیچ شان ولایت و قانون‌گزاری ندارند. لذا فرامین و تصمیمات ولی فقیه نسبت به خبرگان رهبری محکم و لازم الاتباع است. چنان که بعد رسول‌الله، شورای اهل حل و عقد فقط خلیفه را تعیین می‌کرد و بعد آن خود شورا تابع فرامین خلیفه بود. در نظام‌های مدرن نیز مردم فردی را برای تبعیت کردن از او انتخاب می کنند. از این رو، هر گونه تصمیمی از سوی خبرگان رهبری به غیر تعیین جانشین رهبری (ولو فرض) می‌بایست به تأیید ولی‌فقیه برسد.

3- قانون اساسی هیچ بحثی از تعیین قائم‌مقام یا جانشین در زمان حیات رهبر به میان نیاورده است. اساساً منصبی با عنوان قائم‌مقام رهبری در قانون اساسی جمهوری اسلامی منظور نشده است. با وصف این، خبرگان رهبری در سال 1364 آیت‌الله منتظری را به عنوان قائم‌مقام رهبری انتخاب کردند. این در حالی است که آقای منتظری در آن زمان نه مرجع بود و نه نزد مردم به عنوان فقیه جامع الشرایط شناخته شده بود. شهرت وی به عنوان مرجعیت به واسطه نفوذ سیاسی و دستگاه تبلیغی حامیان وی بوده است. امام خمینی(ره) با وجود علم به عدم صلاحیت ایشان برای چنین منصبی، بر انتخاب خبرگان احترام گذاشت و مخالفتی با آن نکرد. لیکن امام(ره) با شناخت عمیق‌تری که از نفوذ منافقین و لیبرال‌ها از طریق آقای منتظری که خطری برای آینده انقلاب و نظام به شمار می‌رفت، پیدا کرده بود، به ادامه این روند خاتمه داد و ایشان را از منصب قائم‌مقامی عزل کرد و از وی خواست فقط به درس و بحث علمی مشغول شود. بدین ترتیب، ولی‌فقیه اقدام ناصواب خبرگان رهبری را مدبرانه اصلاح کرد.

4- اگر ناصواب بودن انتخاب آقای منتظری را برای منصبی که در قانون اساسی نیامده پذیرفته باشیم؛ نباید عزل وی توسط رهبری غیر قانونی باشد. بلکه اقدام وی قانونی بود. امام خمینی(ره) می‌بایست همان روز تصویب، با آن مخالفت می‌کرد ولی ایشان به دلیل شرایط خاص زمان جنگ، کار عزل را به عقب انداخت. به هر حال، مگر نه این است که جلوی ضرر را هر وقت بگیریم، منفعت است. امام خمینی(ره) هم به این اصل عقلایی عمل کردند.

بنابراین، شبهه‌ای که مرحوم آیت‌الله مشکینی در آن روز طرح کرد مبنی بر عدم پذیرش استعفا آقای منتظری از سوی خبرگان، مردود است. وقتی انتخاب، اشتباه بوده است، قبول استعفا به طریق اولی ناصواب بود. لذا آن قبول استعفا نود ثانیه‌ای هم کار اضافی بود.

5-وقتی ولی فقیه مجتهدی را برای امر ولایت، فاقد صلاحیت تشخیص می‌دهد؛ به معنای آن است که آن مجتهد فاقد صلاحیت افتا هم هست. زیرا عمل افتا، بخشی از امر ولایت است. به همین دلیل است که امام خمینی(ره) از آقای منتظری می‌خواهد که در قم به درس و بحث مشغول شود. ولی متأسفانه ایشان به فرمایش استاد و ولی فقیه زمان خود، امتثال امر نکرد.

6- متأسفانه خیلی وقت‌ها، حب و بغض‌ها مانع می‌شود که باورهای علمی خود را در تحلیل متن به کار ببریم. فرضاً باورمان این است که باید متن را در زمینه متن مطالعه کرد. با وصف این، در مثل فیلم منتشره خبرگان، اینگونه عمل نشده است. منتقدین مغرض برای این فیلم زمینه‌ای کاذب ساخته بر اساس آن، فیلم را تحلیل کردند. زمینه ساختگی فیلم آن است که خبرگان آن روز افرادی بی‌اخلاق، نان به نرخ روز خور و قدرت‌طلب و معصیت‌کار بودند. طبیعی است که هر خواننده‌ای با این زمینه ساختگی، تحلیل‌های مغرضانه را به سادگی باور می‌کند.

اگر کسی سال 68 را به خاطر بیاورد، خوب می‌داند که تصور همگان بر این بود که آیت‌الله سید علی خامنه‌ای حفظه الله قصدشان بعد اتمام دوره ریاست جمهوری در آن سال، مهاجرت به قم و ادامه تدریس علوم حوزوی بود. از سوی دیگر، خبرگان رهبری بعد رحلت امام خمینی(ره) با شرایط غیر منتظره روبرو شدند. زیرا از طرفی با عزل آقای منتظری  مواجه بودند و از طرف دیگر، برداشت غالب این بود که از میان مراجع موجود فردی که بتواند در مقام ولایت و رهبری قرار گیرد، موجود نیست. یک دلیل آن معمر بودن مراجع عظام آن زمان است. دلیل دیگر، طرح شبهه دوم مرحوم آیت‌الله مشکینی(صلاحیت بالقوه) است. لذا شرایط خیلی سختی برای خبرگان پیش آمده بود.

لیکن با توجه به اینکه سران قوا از حضرت امام(ره)، صلاحیت آقای خامنه‌ای برای رهبری را شنیده بودند و در مجلس بدان شهادت دادند، راه برأی عبور از این مشکل هموار گشت و خبرگان با توجه به شناختی که از اجتهاد و خبرویت آقای خامنه‌ای داشتند، ایشان را برای امر ولایت فقیه برگزیدند. در سال نود و دو، دختر امام(ره)، سرکار خانم دکتر زهرا مصطفوی طی نامه‌ای به رهبری برای درخواست تجدید نظر شورای نگهبان در رد صلاحیت آقای هاشمی، به این نکته اذعان کرد که امام(ره) مکرر بر صلاحیت آیت‌الله خامنه‌ای برای رهبری سخن گفته است.

بدین ترتیب، در انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای برای منصب ولایت، حجت بر خبرگان تمام بود. با وصف این، خبرگان علیرغم انتخاب قانونی و شرعی‌شان، احتیاط را از نظر دور نداشته تا تصویب متن بازنگری شده قانون اساسی، انتخاب خود را موقت خواندند و بعد رأی ملت به متن اصلاح شده، خبرگان طی اجلاسیه‌ای انتخاب خود را دائمی اعلام کردند.

7- قانون اساسی درباره شرایط غیر منتظره ساکت است. یعنی اگر شرایط به گونه‌ای است که مراجع موجود صلاحیت انتخاب شدن برای رهبری یا شورای رهبری را نداشته باشند، قانون اساسی توصیه‌ای نکرده است. در این حالت، به بنای عقلا رجوع می‌شود. بنای عقلا هم بر انتخاب رهبر از میان واجدین شرایط بالقوه است. چنان که خبرگان به همین اصل عقلایی عمل کردند. بنابراین، به انتظار تصویب اصلاح قانون اساسی نشستن لزومی نداشت.

8- رأی امام بر صلاحیت رهبری آقای خامنه‌ای از باب شهادت نیست، بلکه از باب امر ولایی بوده است. به ویژه که امام(ره) این رأی را بعد عزل آقای منتظری طرح کرد. سران قوا از امام(ره) سؤال می‌کنند که اکنون با عزل آقای منتظری چه کسی صلاحیت دارد؟ امام(ره) می‌فرماید: آقای خامنه‌ای(حسب شهادت آقای هاشمی در مجلس خبرگان). طبق تحقیق، اوامر ارشادی امام(ره) در بسیاری از موارد، مولوی است. حتی اگر بین شهادت و امر ولایی شک کنیم، اصل بر مولوی بودن قول امام(ره) است نه شهادت. زیرا مقام ولایی امام بر شهادت عادل، حکومت دارد و خطابات ایشان حمل بر امر ولایی می‌شود.

9- آیا اعلام موقت بودن انتخاب خبرگان به ملت، ضرورت داشت؟ منتقد معاند گمان کرده با بیان این مسأله، خبط بزرگی را کشف کرده است و به این واسطه، بی‌پروایانه خبرگان متخلق به اخلاق الله را به تدلیس متهم کرده است.  حال آنکه نه فقط اعلام این موضوع ضرورت نداشت بلکه خبرگان به درستی ضرورت عدم اعلام را تشخیص دادند. فرضاً اگر موقت بودن را به مردم اعلام می‌کردند، تغییری در حس و حال مردم پیش نمی‌آمد و همان مردم این احتمال را می‌دادند که به احتمال زیاد همین انتخاب موقت، دائمی خواهد شد. لیکن اعلام عمومی انتخاب موقت، خلاف مصلحت نظام بود. زیرا با اعلام این امر، نظام سیاسی تا زمان تعیین رهبر دائمی متزلزل باقی می‌ماند و تزلزل در امر حکمرانی پیامدهای غیر قابل جبرانی دارد. پس، خوب است که منتقد مغرض، قدری این احتمال را می‌داد که ممکن است رأی خبرگان به عدم اعلام موقت بودن انتخاب بر اساس تشخیص مصلحت نظام بوده است و نه به خاطر نان به نرخ روز خوردن.

10-منتقد مغرض، نطق آیت‌الله خامنه‌ای در صحن مجلس خبرگان را دستاویزی برای غیر قانونی بودن انتخاب رهبری قرار داده است. آقای خامنه‌ای در این نطق تاریخی با انتخاب شدنش به عنوان ولی فقیه از دو جهت مخالفت کرده است. وجه اول آن شخصی است. ایشان خود را لایق چنین مقامی نمی‌دانستند. وجه دوم، قانون است. زیرا خود را مرجع فعلی و شانی نمی‌دانستند. لیکن خبرگان به درستی با هر دو وجه مخالفت کردند.

اما وجه اول، طبیعی است که به دلیل تواضع ایشان پذیرفتنی نباشد. فرضاً هم که از روی تواضع نباشد، ولی می‌تواند رأی ایشان نسبت به خود برأی خبرگان حجیت نداشته باشد. خیلی وقت‌ها پیش می‌آید که فردی در انجام کاری خود را لایق نمی‌داند ولی اهل خبره او را لایق می‌دانند و از قضا لیاقت او ثابت می‌شود. چنان که آیت‌الله خامنه‌ای لیاقت رهبری خود را بر همگان - الا بر معاندان انقلاب و نظام -  ثابت کردند.

اما وجه دوم به این دلیل از سوی خبرگان پذیرفتنی نبود که بحثش را پیش از انتخاب رهبر انجام دادند. در واقع، نطق آقای خامنه‌ای تکرار اشکال قانونی بود که پیشتر مرحوم آیت‌الله مشکینی طرح کرده بود و رفع شد. بنابراین، هیچ وجهی برأی پذیرفتن عذر آقای خامنه‌ای برای قبول منصب ولایت، از سوی خبرگان باقی نمانده بود. نکته مهم در این نطق تاریخی آن است که ایشان اجتهاد خود را نفی نکرد بلکه مرجع فعلی و شانی بودن و نیز عدم حجیت و نفوذ کلمه خود بر برخی خبرگان مانند آیت‌الله آذری قمی را انکار کرده بود. ولی منتقد مغرض به دروغ گفته است که ایشان مجتهد بودن خود را نفی کرده است. اما در همان مجلس، مرحوم آیت‌الله آذری قمی اذعان به تبعیت از ایشان کرد. در اینجا بخشی از آن نطق تاریخی را می‌آورم:

«حالا غیر از اینکه خود من حقیقتاً لایق این مقام نیستم و این را بنده می‌دانم و شاید آقایان هم می‌دانید، اصلاً از لحاظ فنی اشکال پیدا می‌کند این قضیه[رهبر شدن من]، رهبری[من]، رهبری صوری خواهد بود نه رهبری واقعی. خوب، من نه از لحاظ قانون اساسی و نه از لحاظ شرعی برأی بسیاری از آقایان حرفم حجیت حرف رهبر را ندارد. این چه رهبری خواهد بود؟ [اشکال برخی حاضران] اجازه بفرمائید! قانون اساسی که می‌گوید مرجع، حالا یا مرجع شأنی یا مرجع فعلی، آنکه حالا هیچی. از لحاظ شرعی هم، حجیت قول رهبر در صورتی است که آن کسی که می‌خواهد به حرف او[رهبر] عمل کند او[رهبر] را فقیه و صاحب نظر در امور دین بداند، خوب الان در همین جلسه چند نفر از آقایان آمدند صحبت کردند و تصریح کردند که بنده صاحبنظر [در أمور فقهی] نیستم… این دیگر ولایت فقیه نیست. ولایت عدول مومنین است».

11- برخی از اهل نظر در پاسخ به این سؤال که آیا اعتقاد خود شخص به لیاقت خویش، شرط جواز تصدی است؟ چنین نظر داده‌اند که «این مساله در فقه در بحث قضا مطرح شده است. امام خمینی در تحریر الوسیله فرموده‌اند: کسی که خود را واجد شرأیط و شایسته نمی‌داند: «حرم علیه تصدیه و ان اعتقد الناس اهلیته» یعنی بر او حرام است که حکومت و قضاوت را بر عهده گیرد، هر چند مردم او را لایق بدانند». لیکن این ایراد وارد نیست. زیرا این رأی امام(ره) مربوط به مقلدین است و نه فردی که خود مجتهد است. بله رأی امام خمینی از باب ولایت فقیه متبع است. لکن رأی امام(ره) از این باب بر صلاحیت ایشان برای منصب ولایت است و البته از این باب، آقای خامنه‌ای مکلف به تبعیت بود.

12- نکته آخر در تحلیل طرح این موضوع است. این فیلم توسط بی بی سی فارسی در زمانی منتشر شد که اغتشاشات خیابانی توسط قلیلی از افراد معاند با انقلاب و نظام اسلامی در ایران به راه افتاده بود. این همزمانی گمانه عملیات سازماندهی شده ضد انقلاب را تقویت می‌کند. آشوبگران خیابانی از یک سو و منتقدان معاند به همراه رسانه سلطه جهانی استکبار در دو عرصه میدانی و روانی وارد عمل شدند تا بسیج توده‌ای را به دنبال خود بکشند. لیکن این توطئه به فضل الهی نافرجام ماند. به هر روی، ما امیدواریم که منتقدان نظام ولایت از سر انصاف و امانت سخن بگویند.

زهی فضل فروشان منصف نما

تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ(قصص/83)


منبع:فارسحجت‌الاسلام داود مهدوی‌زادگان عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در کانال شخصی‌اش یادداشتی را با عنوان «انتخاب شرافتمندانه» نوشت که در ادامه می‌آید:

*انتخاب شرافتمندانه

اخیراً برخی قلم به دستان و رسانه‌های غوغاسالار ضد انقلاب با علم کردن فیلمی از مجلس خبرگان مورخ 14 خرداد 1368 به خیال آنکه کشف جدیدی کرده‌اند، هوچی‌گری علیه نظام اسلامی به راه انداختند. لذا برای روشنگری موضوع،  چند نکته را اشاره می‌کنم:

1-قبل از هر چیز، باید خود و منتقد نظام را به تقوای الهی و ترس از روز جزا فرا خواند. انصاف نیست که در تحلیل مسایل، حب و بغض‌ها را دخالت دهیم و بی‌پروایانه نسبت‌های ناروا علیه افرادی که نمی‌پسندیم بدهیم. جمعی از مردان خدا و آگاه به شریعت الهی در آن روز سرنوشت‌ساز، حسب تکلیف شرعی و قانونی گرد آمده بودند تا مسأله جانشینی را به سر انجامی که مرضی خدا و ملت باشد، برسانند و بحمدالله به نیکی انجام شد. اما عده‌ای از روی بغض و کین، آن بزرگان را به تدلیس و بی‌قانونی و نان به نرخ روز خوری و معصیت کاری متهم می‌کنند. مگر این بزرگان همان کسانی نبودند که آقای منتظری را به سمت قائم‌مقامی برگزیدند، حال چگونه است که به یک باره هم آن‌ها معصیت کار شدند؟

مضافاً اینکه در التزام اخلاقی، شرعی و قانونی اعضای خبرگان همین بس که مرحوم آیت‌الله مشکینی قبل از تعیین رهبر، دو اشکال قانونی را طرح می‌کند و تأکید دارد تا این دو اشکال رفع نشود، نمی‌توان رهبر تعیین کرد. لذا بعد آنکه دو راه‌حل (پذیرش استعفا و صلاحیت بالقوه رهبر ) توسط ایشان ذکر شد و خبرگان آن دو راه را تایید کردند ، فرآیند انتخاب جانشین انجام شد. بر این اساس، چرا عده‌ای معاند از روی بی‌تقوایی، خبرگان محترم را به بی‌اخلاقی و نان به نرخ روزخوری متهم می‌کنند؟

2- خبرگان رهبری طبق اصل یکصد و هفتم قانون اساسی صرفاً مرجع تعیین رهبری هستند و هیچ شان ولایت و قانون‌گزاری ندارند. لذا فرامین و تصمیمات ولی فقیه نسبت به خبرگان رهبری محکم و لازم الاتباع است. چنان که بعد رسول‌الله، شورای اهل حل و عقد فقط خلیفه را تعیین می‌کرد و بعد آن خود شورا تابع فرامین خلیفه بود. در نظام‌های مدرن نیز مردم فردی را برای تبعیت کردن از او انتخاب می کنند. از این رو، هر گونه تصمیمی از سوی خبرگان رهبری به غیر تعیین جانشین رهبری (ولو فرض) می‌بایست به تأیید ولی‌فقیه برسد.

3- قانون اساسی هیچ بحثی از تعیین قائم‌مقام یا جانشین در زمان حیات رهبر به میان نیاورده است. اساساً منصبی با عنوان قائم‌مقام رهبری در قانون اساسی جمهوری اسلامی منظور نشده است. با وصف این، خبرگان رهبری در سال 1364 آیت‌الله منتظری را به عنوان قائم‌مقام رهبری انتخاب کردند. این در حالی است که آقای منتظری در آن زمان نه مرجع بود و نه نزد مردم به عنوان فقیه جامع الشرایط شناخته شده بود. شهرت وی به عنوان مرجعیت به واسطه نفوذ سیاسی و دستگاه تبلیغی حامیان وی بوده است. امام خمینی(ره) با وجود علم به عدم صلاحیت ایشان برای چنین منصبی، بر انتخاب خبرگان احترام گذاشت و مخالفتی با آن نکرد. لیکن امام(ره) با شناخت عمیق‌تری که از نفوذ منافقین و لیبرال‌ها از طریق آقای منتظری که خطری برای آینده انقلاب و نظام به شمار می‌رفت، پیدا کرده بود، به ادامه این روند خاتمه داد و ایشان را از منصب قائم‌مقامی عزل کرد و از وی خواست فقط به درس و بحث علمی مشغول شود. بدین ترتیب، ولی‌فقیه اقدام ناصواب خبرگان رهبری را مدبرانه اصلاح کرد.

4- اگر ناصواب بودن انتخاب آقای منتظری را برای منصبی که در قانون اساسی نیامده پذیرفته باشیم؛ نباید عزل وی توسط رهبری غیر قانونی باشد. بلکه اقدام وی قانونی بود. امام خمینی(ره) می‌بایست همان روز تصویب، با آن مخالفت می‌کرد ولی ایشان به دلیل شرایط خاص زمان جنگ، کار عزل را به عقب انداخت. به هر حال، مگر نه این است که جلوی ضرر را هر وقت بگیریم، منفعت است. امام خمینی(ره) هم به این اصل عقلایی عمل کردند.

بنابراین، شبهه‌ای که مرحوم آیت‌الله مشکینی در آن روز طرح کرد مبنی بر عدم پذیرش استعفا آقای منتظری از سوی خبرگان، مردود است. وقتی انتخاب، اشتباه بوده است، قبول استعفا به طریق اولی ناصواب بود. لذا آن قبول استعفا نود ثانیه‌ای هم کار اضافی بود.

5-وقتی ولی فقیه مجتهدی را برای امر ولایت، فاقد صلاحیت تشخیص می‌دهد؛ به معنای آن است که آن مجتهد فاقد صلاحیت افتا هم هست. زیرا عمل افتا، بخشی از امر ولایت است. به همین دلیل است که امام خمینی(ره) از آقای منتظری می‌خواهد که در قم به درس و بحث مشغول شود. ولی متأسفانه ایشان به فرمایش استاد و ولی فقیه زمان خود، امتثال امر نکرد.

6- متأسفانه خیلی وقت‌ها، حب و بغض‌ها مانع می‌شود که باورهای علمی خود را در تحلیل متن به کار ببریم. فرضاً باورمان این است که باید متن را در زمینه متن مطالعه کرد. با وصف این، در مثل فیلم منتشره خبرگان، اینگونه عمل نشده است. منتقدین مغرض برای این فیلم زمینه‌ای کاذب ساخته بر اساس آن، فیلم را تحلیل کردند. زمینه ساختگی فیلم آن است که خبرگان آن روز افرادی بی‌اخلاق، نان به نرخ روز خور و قدرت‌طلب و معصیت‌کار بودند. طبیعی است که هر خواننده‌ای با این زمینه ساختگی، تحلیل‌های مغرضانه را به سادگی باور می‌کند.

اگر کسی سال 68 را به خاطر بیاورد، خوب می‌داند که تصور همگان بر این بود که آیت‌الله سید علی خامنه‌ای حفظه الله قصدشان بعد اتمام دوره ریاست جمهوری در آن سال، مهاجرت به قم و ادامه تدریس علوم حوزوی بود. از سوی دیگر، خبرگان رهبری بعد رحلت امام خمینی(ره) با شرایط غیر منتظره روبرو شدند. زیرا از طرفی با عزل آقای منتظری  مواجه بودند و از طرف دیگر، برداشت غالب این بود که از میان مراجع موجود فردی که بتواند در مقام ولایت و رهبری قرار گیرد، موجود نیست. یک دلیل آن معمر بودن مراجع عظام آن زمان است. دلیل دیگر، طرح شبهه دوم مرحوم آیت‌الله مشکینی(صلاحیت بالقوه) است. لذا شرایط خیلی سختی برای خبرگان پیش آمده بود.

لیکن با توجه به اینکه سران قوا از حضرت امام(ره)، صلاحیت آقای خامنه‌ای برای رهبری را شنیده بودند و در مجلس بدان شهادت دادند، راه برأی عبور از این مشکل هموار گشت و خبرگان با توجه به شناختی که از اجتهاد و خبرویت آقای خامنه‌ای داشتند، ایشان را برای امر ولایت فقیه برگزیدند. در سال نود و دو، دختر امام(ره)، سرکار خانم دکتر زهرا مصطفوی طی نامه‌ای به رهبری برای درخواست تجدید نظر شورای نگهبان در رد صلاحیت آقای هاشمی، به این نکته اذعان کرد که امام(ره) مکرر بر صلاحیت آیت‌الله خامنه‌ای برای رهبری سخن گفته است.

بدین ترتیب، در انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای برای منصب ولایت، حجت بر خبرگان تمام بود. با وصف این، خبرگان علیرغم انتخاب قانونی و شرعی‌شان، احتیاط را از نظر دور نداشته تا تصویب متن بازنگری شده قانون اساسی، انتخاب خود را موقت خواندند و بعد رأی ملت به متن اصلاح شده، خبرگان طی اجلاسیه‌ای انتخاب خود را دائمی اعلام کردند.

7- قانون اساسی درباره شرایط غیر منتظره ساکت است. یعنی اگر شرایط به گونه‌ای است که مراجع موجود صلاحیت انتخاب شدن برای رهبری یا شورای رهبری را نداشته باشند، قانون اساسی توصیه‌ای نکرده است. در این حالت، به بنای عقلا رجوع می‌شود. بنای عقلا هم بر انتخاب رهبر از میان واجدین شرایط بالقوه است. چنان که خبرگان به همین اصل عقلایی عمل کردند. بنابراین، به انتظار تصویب اصلاح قانون اساسی نشستن لزومی نداشت.

8- رأی امام بر صلاحیت رهبری آقای خامنه‌ای از باب شهادت نیست، بلکه از باب امر ولایی بوده است. به ویژه که امام(ره) این رأی را بعد عزل آقای منتظری طرح کرد. سران قوا از امام(ره) سؤال می‌کنند که اکنون با عزل آقای منتظری چه کسی صلاحیت دارد؟ امام(ره) می‌فرماید: آقای خامنه‌ای(حسب شهادت آقای هاشمی در مجلس خبرگان). طبق تحقیق، اوامر ارشادی امام(ره) در بسیاری از موارد، مولوی است. حتی اگر بین شهادت و امر ولایی شک کنیم، اصل بر مولوی بودن قول امام(ره) است نه شهادت. زیرا مقام ولایی امام بر شهادت عادل، حکومت دارد و خطابات ایشان حمل بر امر ولایی می‌شود.

9- آیا اعلام موقت بودن انتخاب خبرگان به ملت، ضرورت داشت؟ منتقد معاند گمان کرده با بیان این مسأله، خبط بزرگی را کشف کرده است و به این واسطه، بی‌پروایانه خبرگان متخلق به اخلاق الله را به تدلیس متهم کرده است.  حال آنکه نه فقط اعلام این موضوع ضرورت نداشت بلکه خبرگان به درستی ضرورت عدم اعلام را تشخیص دادند. فرضاً اگر موقت بودن را به مردم اعلام می‌کردند، تغییری در حس و حال مردم پیش نمی‌آمد و همان مردم این احتمال را می‌دادند که به احتمال زیاد همین انتخاب موقت، دائمی خواهد شد. لیکن اعلام عمومی انتخاب موقت، خلاف مصلحت نظام بود. زیرا با اعلام این امر، نظام سیاسی تا زمان تعیین رهبر دائمی متزلزل باقی می‌ماند و تزلزل در امر حکمرانی پیامدهای غیر قابل جبرانی دارد. پس، خوب است که منتقد مغرض، قدری این احتمال را می‌داد که ممکن است رأی خبرگان به عدم اعلام موقت بودن انتخاب بر اساس تشخیص مصلحت نظام بوده است و نه به خاطر نان به نرخ روز خوردن.

10-منتقد مغرض، نطق آیت‌الله خامنه‌ای در صحن مجلس خبرگان را دستاویزی برای غیر قانونی بودن انتخاب رهبری قرار داده است. آقای خامنه‌ای در این نطق تاریخی با انتخاب شدنش به عنوان ولی فقیه از دو جهت مخالفت کرده است. وجه اول آن شخصی است. ایشان خود را لایق چنین مقامی نمی‌دانستند. وجه دوم، قانون است. زیرا خود را مرجع فعلی و شانی نمی‌دانستند. لیکن خبرگان به درستی با هر دو وجه مخالفت کردند.

اما وجه اول، طبیعی است که به دلیل تواضع ایشان پذیرفتنی نباشد. فرضاً هم که از روی تواضع نباشد، ولی می‌تواند رأی ایشان نسبت به خود برأی خبرگان حجیت نداشته باشد. خیلی وقت‌ها پیش می‌آید که فردی در انجام کاری خود را لایق نمی‌داند ولی اهل خبره او را لایق می‌دانند و از قضا لیاقت او ثابت می‌شود. چنان که آیت‌الله خامنه‌ای لیاقت رهبری خود را بر همگان - الا بر معاندان انقلاب و نظام -  ثابت کردند.

اما وجه دوم به این دلیل از سوی خبرگان پذیرفتنی نبود که بحثش را پیش از انتخاب رهبر انجام دادند. در واقع، نطق آقای خامنه‌ای تکرار اشکال قانونی بود که پیشتر مرحوم آیت‌الله مشکینی طرح کرده بود و رفع شد. بنابراین، هیچ وجهی برأی پذیرفتن عذر آقای خامنه‌ای برای قبول منصب ولایت، از سوی خبرگان باقی نمانده بود. نکته مهم در این نطق تاریخی آن است که ایشان اجتهاد خود را نفی نکرد بلکه مرجع فعلی و شانی بودن و نیز عدم حجیت و نفوذ کلمه خود بر برخی خبرگان مانند آیت‌الله آذری قمی را انکار کرده بود. ولی منتقد مغرض به دروغ گفته است که ایشان مجتهد بودن خود را نفی کرده است. اما در همان مجلس، مرحوم آیت‌الله آذری قمی اذعان به تبعیت از ایشان کرد. در اینجا بخشی از آن نطق تاریخی را می‌آورم:

«حالا غیر از اینکه خود من حقیقتاً لایق این مقام نیستم و این را بنده می‌دانم و شاید آقایان هم می‌دانید، اصلاً از لحاظ فنی اشکال پیدا می‌کند این قضیه[رهبر شدن من]، رهبری[من]، رهبری صوری خواهد بود نه رهبری واقعی. خوب، من نه از لحاظ قانون اساسی و نه از لحاظ شرعی برأی بسیاری از آقایان حرفم حجیت حرف رهبر را ندارد. این چه رهبری خواهد بود؟ [اشکال برخی حاضران] اجازه بفرمائید! قانون اساسی که می‌گوید مرجع، حالا یا مرجع شأنی یا مرجع فعلی، آنکه حالا هیچی. از لحاظ شرعی هم، حجیت قول رهبر در صورتی است که آن کسی که می‌خواهد به حرف او[رهبر] عمل کند او[رهبر] را فقیه و صاحب نظر در امور دین بداند، خوب الان در همین جلسه چند نفر از آقایان آمدند صحبت کردند و تصریح کردند که بنده صاحبنظر [در أمور فقهی] نیستم… این دیگر ولایت فقیه نیست. ولایت عدول مومنین است».

11- برخی از اهل نظر در پاسخ به این سؤال که آیا اعتقاد خود شخص به لیاقت خویش، شرط جواز تصدی است؟ چنین نظر داده‌اند که «این مساله در فقه در بحث قضا مطرح شده است. امام خمینی در تحریر الوسیله فرموده‌اند: کسی که خود را واجد شرأیط و شایسته نمی‌داند: «حرم علیه تصدیه و ان اعتقد الناس اهلیته» یعنی بر او حرام است که حکومت و قضاوت را بر عهده گیرد، هر چند مردم او را لایق بدانند». لیکن این ایراد وارد نیست. زیرا این رأی امام(ره) مربوط به مقلدین است و نه فردی که خود مجتهد است. بله رأی امام خمینی از باب ولایت فقیه متبع است. لکن رأی امام(ره) از این باب بر صلاحیت ایشان برای منصب ولایت است و البته از این باب، آقای خامنه‌ای مکلف به تبعیت بود.

12- نکته آخر در تحلیل طرح این موضوع است. این فیلم توسط بی بی سی فارسی در زمانی منتشر شد که اغتشاشات خیابانی توسط قلیلی از افراد معاند با انقلاب و نظام اسلامی در ایران به راه افتاده بود. این همزمانی گمانه عملیات سازماندهی شده ضد انقلاب را تقویت می‌کند. آشوبگران خیابانی از یک سو و منتقدان معاند به همراه رسانه سلطه جهانی استکبار در دو عرصه میدانی و روانی وارد عمل شدند تا بسیج توده‌ای را به دنبال خود بکشند. لیکن این توطئه به فضل الهی نافرجام ماند. به هر روی، ما امیدواریم که منتقدان نظام ولایت از سر انصاف و امانت سخن بگویند.

زهی فضل فروشان منصف نما

تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ(قصص/83)


منبع:فارس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 934
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 1 بهمن 1396

با غرور ناشی از منفعت طلبی خویش گفت که من این ثروتم را با زحمت خود بدست آورده ام حالا بیایم و آن را به این و آن بدهم؟

 

 

عقیق:یکی از اموری که در سرنوشت دنیا و آخرت انسان تاثیر بسزایی دارد، موضوع خوراک و لقمه اوست. قرآن کریم، انسان را توصیه می کند که در انتخاب غذای خود، دقت لازم را داشته باشد.[1] بدون شک تامل کردن انسان در غذا و اقتصاد خویش، بدون توجه به حلال و حرام آن میسر نیست. در این مقاله به بررسی پیامدهای دنیوی و اخروی لقمه حلال خواهیم پرداخت.

منفعت طلبی، پیامد دنیوی اقتصاد نامشروع

شکی نیست که مانع بودن لقمه نامشروع به خاطر این است که انسان چه مستقیم (سرقت و..) و چه غیر مستقیم (خمس و زکات) حقوق بندگان خدا را ضایع نموده است و انسان تا حق بندگان خدا را ادا نکند، گرفتار است و باید در آن دنیا، عواقبش را بپردازد.

یک شاخصه مهم از زندگی انسان های بی مبالات در امر اقتصاد، منفعت طلبی است که سرمنشا خیلی از آسیب های جدی در جامعه است.
می توان گفت که منفعت طلبی و کسب لقمه حرام، مسیر تاریخ را عوض کرد. لقمه حرام، چنان قساوتی در دل لشکریان یزید ایجاد کرده بود که به پسر پیامبر خود رحم نکردند؛ تا جایی که امام به آنها فرمود که به علت خوردن لقمه نامشروع، سخن مرا قبول نکرده و اصرار بر قتل من دارید.[2]
گرچه تا سخن ازلقمه حرامبه میان می آید، ذهن انسان بیشتر به سمت سرقت متمایل می شود؛ اما باید دانست که هرگونه کسب نامشروع، لقمه حرام و اقتصاد ناسالم است و تاثیرات مخرب خودش را دارد؛ از جمله رشوه، که متاسفانه در برخی از ارگان های جامعه به چشم می خورد و عده ای با استفاده از آن، از امتیازات نامتعارف و منفعت های بادآورده وام های کلان استفاده نموده و اقتصادی ناسالم و غیرشفاف را برای جامعه رقم می زنند.
استفاده نامشروع از امکانات بیت المال، یکی دیگر از مصادیق لقمه حراماست، که حتی انسان های پاک را نیز متاسفانه آلوده می کند.
 

لقمه نامشروع و عواقب آخرتی
حضرت علی (علیه السلام) در نامه ای به یکی از کارگزارانش، منفعت طلبی او را بر ملا کرده و به او گوشزد می کند؛ تو که انسان خوبی بودی چرا تا چشمت به پول و مادیات افتاد، قیامت را فراموش کردی و در مسیر استفاده شخصی از اموال بیت المالافتادی؟[3] گرچه مخاطب این نامه حضرت، کارگزاران حکومتی است و آنها بیشتر باید مواظب امور اقتصادی خود باشند؛ اما بدون شک مخاطب خطبه حضرت، تک تک افراد جامعه اسلامی است.[4] کسانی که نسبت به پرداختخمس و زکات بی تفاوت هستند و حق فقیران را از مال خود نمی دهند، خطاب مولی الموحدین علی (علیه السلام) شامل حال آنان است و به فرموده امام صادق (علیه السلام) دزد محسوب می شوند.[5]
کسانی که با وجود تمکن از پرداخت خمس و زکات، نسبت به آن بی تفاوتند، فراموش کرده اند که منفعت طلبی آنها مانند منفعت طلبی قارون زمان پیامبر بزرگ الهی حضرت موسی (علیه السلام) است. وقتی که قوم قارون به او گفتند؛ همانگونه که خدا به تو احسان کرده تو هم به مردم احسان کن[6] او با غرور ناشی از منفعت طلبی خویش گفت که من این ثروتم را با زحمت خود بدست آورده ام[7] حالا بیایم و آن را به فقیران بدهم؟ سخنانی که از برخی افراد بی تفاوت نسبت به خمس و زکات شنیده می شود.
اینک به تاثیر منفی لقمه نامشروع در جهان آخرت خواهیم پرداخت.

روایات زیادی در مورد اثر اخروی لقمه نامشروعوجود دارد. برخی از روایات از مانع بودن لقمه حرام برای تسبیح و شکر خدا و استجابت دعا، خبر می دهند.[8] شکی نیست که مانع بودن لقمه نامشروع به خاطر این است که انسان چه مستقیم (سرقت و..) و چه غیر مستقیم (خمس و زکات) حقوق بندگان خدا را ضایع نموده است و انسان تا حق بندگان خدا را ادا نکند، گرفتار است و باید در آن دنیا، عواقبش را بپردازد.[9] طبق روایت حضرت موسی کاظم (علیه السلام)، حتی انفاق کردناز مال نامشروع، در درگاه خداوند قبول نیست.[10]

تا سخن از لقمه حرام به میان می آید، ذهن انسان بیشتر به سمت سرقت متمایل می شود؛ اما باید دانست که هرگونه کسب نامشروع، لقمه حرام و اقتصاد ناسالم است و تاثیرات مخرب خودش را دارد؛ از جمله رشوه، که متاسفانه در برخی از ارگان های جامعه به چشم می خورد و عده ای با استفاده از آن، از امتیازات نامتعارف و منفعت های بادآورده وام های کلان استفاده نموده و اقتصادی ناسالم و غیرشفاف را برای جامعه رقم می زنند. استفاده نامشروع از امکانات بیت المال، یکی دیگر از مصادیق لقمه حرام است، که حتی انسان های پاک را نیز متاسفانه آلوده می کند.


دسته دیگری از روایات، عذاب های آخرتی مال نامشروع را بیان می کند؛ چنانکه در تفسیر آیه 23 فرقان که اعمال برخی از بندگان را بی ارزش می داند[11] آمده است که اینان علی رغم داشتن اعمال صالح، از کسب لقمه نامشروع پرهیز نمی کردند[12] البته نباید فکر کرد که این افراد با آنکه عمل صالحانجام می داده اند، خدای ناکرده لزوما از مال دیگران سرقت می کرده اند؛ بلکه امکان دارد این گروه از پرداخت خمس و زکات و مانند آن، دریغ می نمودند.

 

سخن آخر

    حرام و اقتصاد ناسالم هم در این دنیا، تبعاتی دارد و هم در جهان آخرت. استفاده ناصحیح از بیت المال مسلمین، و نپرداختن خمس و زکات، از مصادیق لقمه نامشروع هستند.

    پی نوشت:
    1- آیه 24 عبس: «پس انسان باید به خوراکش با تأمل بنگرد.»
    2- تحف العقول، ص240
    3- بحارالانوار، ج42، ص182
    4- آیه 29 نساء: اى کسانى که ایمان آورده‏ا ید! اموال یکدیگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخورید مگر اینکه تجارتى با رضایت شما انجام گیرد.»
    5- الحیاة ، ترجمه احمد آرام، ج‏6 ، ص 364
    6- آیه 77 قصص: «و چنان که خدا با تو نیکى کرده است، نیکى کن.»
    7- آیه 78 قصص:« (قارون) گفت: جز این نیست که این اموال از روى دانشى که در نزد من است (دانش به تورات و کیمیاء و تجارت و کشاورزى) به من داده شده؛ ترجمه مشکینی، ص395
    8- عدة الداعی و نجاح الساعی؛ ص 139
    9- میزان الحکمه ج6، ص 535
    10- «همانا حرام رشد نمی کند و اگر آن را انفاق کند ثوابی ندارد.» الکافی (ط - الإسلامیة) ، ج‏5 ، ص125
    11- آیه 23 فرقان: «و ما به سراغ اعمالى که انجام داده ‏اند رفته، و همه را همچون ذرات غبار پراکنده در هوا قرار مى ‏دهیم.»
    12- تفسیر نمونه، ج‏15، ص 61 
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: بازدید از این مطلب : 1097
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 1 بهمن 1396

رباخوار، گمان نکند با مردم محروم طرف است، بلکه خداوند به حمایت از محرومان برخاسته و از حق آنان دفاع مى‌‏کند و او باید بداند که در این جنگ، در یک طرف او قرار دارد و در طرف دیگر، خداوند.

عقیق:یکی از مواردی که قرآن کریم به صراحتاً درباره آن سخن گفته و مردم را از ارتکاب به آن نهی فرموده، «رباخواری» است. رباخواری از نظر قرآن کریم حرام است و رباخوار با این عمل به جنگ با خدا می‌رود.

امیرالمؤمنین(ع) در این خصوص می‌فرماید: هرکس ربا بخورد خداوند شکم او را از آتش جهنم پر‌می‌کند و به قدر آنچه که از ربا مال بدست آورده اگر در راه خدا انفاق کند خداوند قبول نمی‌کند، همچنین ربا‌خوار همیشه در لعنت خدا و فرشتگان است.

رسول اکرم(ص) می‌فرماید: هرکه ربا بخورد سرانجام او به فقر و بی‌چیزی می‌انجامد؛(نهج‌الفصاحه)

در هشت آیه از آیات قرآن کریم درباره «ربا» سخن گفته شده است که ما بخشی از این آیات را همراه با تفسیر آنها از تفسیر نور حجت‌الاسلام محسن قرائتی برای علاقه‌مندان می‌آوریم:

سوره بقره آیه 278

«یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِىَ مِنَ الْرِّبَو اْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ‏»؛ اى کسانى که ایمان آورده‌‏اید! تقواى الهى پیشه کنید و آنچه را از (مطالبات) ربا باقى مانده است، رها کنید، اگر ایمان دارید.

نکته‌ها

در آیات قبل به مفاسد ربا اشاره شد که ربا فرد و جامعه را از تعادل خارج و آشفته مى‌‏کند؛ «یتخبّطه الشیطان» و روشن شد که ربا در حقیقت کم شدن است، نه زیاد شدن؛ «یمحق الربا» اکنون نهى از ربا را صریحاً بیان مى‏‌کند. «ذروا مابقى من الربا» 
در تفاسیرِ مجمع‌البیان، المیزان و مراغى نقل شده است که وقتى آیه تحریم ربا نازل شد، برخى از صحابه همانند خالدبن ولید، عباس و عثمان، از مردم مقدارى طلب از بابت ربا داشتند، آنها در مورد طلبکارى خود، از پیامبر(ص) کسب تکلیف کردند و آیه فوق نازل شد. پیامبر(ص) بعد از نزول این آیه فرمود: عباس، عموى من نیز حق مطالبه ربا ندارد و قبل از همه، باید خویشان من دست از ربا بردارند. همچنان که در طى خطبه‌‏اى فرمود: «وکلّ ربا فى الجاهلیة موضوع تحت قدمىّ هاتین و اوّل ربا اَضع ربا العباس» تمام رباهاى مقرر در دوره جاهلیت را زیر پاى مى‏‌اندازم و از همه پیشتر رباهایى که براى عباس است.

پیام‌ها

1- رباخوارى، از عادات زمان جاهلیت بود که مسلمانان صدر اسلام نیز به آن آلوده بودند. «یا ایها الذین آمنوا... ذروا»

2- تقوا، مرحله‏‌اى بالاتر از ایمان است. «یا ایها الذین آمنوا اتّقوا اللّه»

3- رباخوار، مالک بهره نمى‏‌شود و اسلام سود رَبَوى را به رسمیّت نمى‌‏شناسد. «ذروا مابقى من الربا»

4- لازمه‏ ایمان و تقوا، صرف نظر کردن از مال حرام است. «ان کنتم مؤمنین» 

سوره بقره آیه 279

«فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُءُوسُ أَمْوَ لِکُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ‏»؛ پس اگر چنین نکردید، (بدانید که) اعلان جنگ با خدا و رسولش داده‏اید و اگر توبه کنید، (اصل) سرمایه‏هاى شما از آنِ خودتان است. (ودر این صورت) نه ستم مى‌‏کنید و نه بر شما ستم مى‌‏شود.

نکته‌ها

در اسلام، نه اجازه ربا و بهره‌‏کشى و استثمار داده شده و نه اموال مردم یک‏‌جانبه مصادره مى‏‌شود. در بعضى نظام‏‌ها، مالکیت ملغى و تمام اموال را از صاحبانشان مى‏‌گیرند و در برخى دیگر، استثمار و بهره‌‏کشى و ربا، به هر شکلى آزاد است. 

پیام‌ها

1- رباخوار، محارب با خداست. او باید بداند که در این جنگ، در یک طرف او قرار دارد و در طرف دیگر، خداوند جبّار. «فأذنوا بحرب من اللّه»

2- رباخوارى، گناه کبیره است. چون اعلام جنگ با خداوند است. «بحرب من اللّه»

3- رباخوار، گمان نکند با مردم محروم طرف است، بلکه خداوند به حمایت از محرومان برخاسته و از حقّ آنان دفاع مى‌‏کند. «بحرب من اللّه»

4- چون رباخوار محارب با خداست، از وظایف حکومت اسلامى مبارزه با رباخواراى است. «فأذنوا بحرب من اللّه»

5 - براى محاربین با خدا نیز راه توبه باز است. «بحرب من اللّه... وان تبتم»

6- رباخوار، تنها مالک اصل مال است، نه بهره آن. «فلکم رؤس اموالکم»

7- براى نجات محرومان، اصل مالکیّت مردم را نادیده نگیرید و مالکیّت خصوصى در اقتصاد اسلامى پذیرفته شده است. «فلکم رؤس اموالکم»

8 - سلطه‌پذیرى و سلطه‌گرى هر دو محکوم است، نه ظلم ببینید و نه ظلم روا دارید. «لاتَظلِمون ولا تُظلمون»

9- انتقام ممنوع است. به رباخوار توبه کننده نیز نباید ظلم شود. «فلکم رؤس اموالکم لا تَظلمون ولا تُظلمون»

10- به توبه کنندگان، نباید بخاطر خلاف‏کارى‏‌هاى پیشین ظلمى شود. سرزنش کسانى که قبلاً خلاف‏کار بوده‌‏اند ممنوع است. «فان تبتم... لاتَظلمون ولاتُظلمون»

11- استقرار عدالت اقتصادى، از وظایف حکومت اسلامى است. «لاتَظلِمون ولا تُظلمون» 

سوره نساء آیه 161

«یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَأْکُلُواْ الْرِّبَواْ أَضْعَفاً مُّضَعَفَةً وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ‏»؛ اى کسانى که ایمان آورده‌‏اید! ربا (و بهره‏ پول) را با افزودن‏‌هاى مکرّر نخورید، از خدا پروا کنید تا شاید رستگار شوید.

نکته‌ها:

این آیه همراه با هشت آیه‏ بعد، در میان آیات جنگ اُحد قرار گرفته است. شاید این امر به این جهت باشد که مسائل اخلاقى و اقتصادى، در یک نظام دفاعى مؤثر است. جامعه‌‏اى که افرادش اهل اخلاص و ایثار، و سبقت در کارهاى خیر، و اطاعت از رهبر باشند، در جنگ هم موفق خواهند بود، ولى جامعه پول پرست و بخیل و نافرمان و مصرّ بر ارتکاب گناه، یقیناً شکست خواهد خورد. 

آیات تحریم ربا، در چند مرحله و به صورت تدریجى نازل شده است. گام اول، انتقاد از رباخوارى یهود بود: «و اخذهم الرّبا وقد نهوا عنه» گام دوم این آیه است که منع از رباى چندین برابر مى‏‌کند و در گام سوم، اسلام حتّى یک درهم ربا را تحریم و به منزله‏ جنگ با خدا معرفى کرده است. 

پیام‌ها

1- ایمان، زیر بناى عمل به دستورات است. «یا ایّها الّذین آمنوا لاتاکلوا الرّبا»

2- قبل از تحریم ربا، نمونه‏‌هاى زشت و برجسته آن تحریم شد. «اضعافاً مضاعفة»

3- رعایت تقوا در مسائل اقتصادى بشدت لازم است. «لا تأکلوا الربا... اتقوا اللّه»

4- رستگارى با رباخوارى بدست نمى‏‌آید، بلکه با تقوا حاصل مى‏‌شود. «لا تأکلوا الربا... واتّقوا اللّه لعلکم تفلحون»

5 - رباخوار، نه در دنیا رستگار است، (به خاطر تشدید اختلافات طبقاتى که منجر به تفرقه و کینه محرومان و انفجار آنها مى‏‌شود) و نه در آخرت. (به خاطر گرفتارى به قهر خداوند). «لا تأکلوا الربا... لعلّکم تفلحون»

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 994
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 1 بهمن 1396

حجت الاسلام و المسلمین حبیب الله فرحزاد، استاد حوزه علمیه قم در اجتماع زائرین حرم حضرت معصومه (س) در شبستان امام خمینی (ره) حرم مطهر حضرت معصومه (س) گفت: با بیان اینکه انسان به اندازه ریز یا درشت عمل خوب یا بد خود جزا یا پاداش آن را می بیند.

وی با اشاره به اینکه هیچ برگی بی اذن خدا به زمین نمی افتد و اتفاقی صورت نمی گیرد به نقل حکایتی پرداخت و بیان کرد: بزرگی می فرمود در بازار می رفتم که شیطان مرا وسوسه کرد که به نامحرم نگاه کنم و من یک نگاهی کردم اما سریع سرم را پایین انداختم و استغفار نمودم و رفتم، در مسیر ناگهان حیوانی عبور می کرد که یک لگدی به من زد که نزدیک بود بدجور زمین بخورم، وقتی خدمت استادم رسیدم گفتم چرا این حیوان ناخواسته به من در خیابان لگد زد! استادم در جواب گفت به خاطر اینکه تو به نامحرم نگاه کردی و اگر نگاهت را بر نمی داشتی بدتر از آن به سرت می آمد. پس بدانید در عالم هیچ برگی بی اذن خدا به زمین نمی افتد و اتفاقی صورت نمی گیرد.

علت برخی گرفتاری ها گناهان گذشته ما

این استاد حوزه علمیه قم با اشاره به آیه 30 سوره شوری که می فرماید: « وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثیر» گفت: بعضی ها دستاورد این آیه شریفه  هستند. آنچه ناهمواری و سختی به سر ما می آید تمام آنها دستاورد اعمال ما است، منتهی ما تشخیص نمی دهیم که مشکل از کجا بوده است؟ بدانید که این بیماری یا این فقر و مشکل بر اثر دستاورد اعمال ما است.

وی ادامه داد: اما اگر همه کارهای گذشته خود را بنگریم و از رفتار بدمان توبه و استغفار کنیم ولی آن بلا رفع و آن مشکل حل نشود دیگر این بلا امتحان الهی است و مربوط به اعمال ما نیست بلکه خدا می خواهد ما را امتحان کند تا به رشد معنوی برسیم.

این استاد حوزوی افزود: ما نباید نسبت به دیگر کسانی که زمین خورده اند و گرفتارهستند از پیش خود قضاوت کنیم، اما در مورد خودمان اگر در مشکلی فرو رفتیم می توانیم به گذشته و اعمال خود رجوع و کنجکاوری کنیم که چه کار و عمل بدی انجام داده ایم که اینجا گرفتار شدیم؟ اما در برابر دیگران حق قضاوت و تحقیر آنها را نداریم.

علت بلا و گرفتاری مومن و ظالم

حجت الاسلام فرحزاد با بیان علت اینکه چرا مومن و ظالم دچار بلا و گرفتاری می شوند، گفت: بدانید همه ما در کلاس بلا و گرفتاری و امتحان حاضر خواهیم شد، اما بین افراد خیلی تفاوت وجود دارد. خداوند آدم های ظالم و بی ادب را چوبشان می زند تا آزارشان به دیگران نرسد و آنها را ادب می کند، ولی مومن اگر گرفتار شود به خاطر این است که خدا می خواهد با این بلا او را تربیت کند و یا گوش مالی نموده تا او بیدار شود و به نحوی این گوش مالی و گرفتاری مومن کفاره گناهان او است.

وی ادامه داد: برای بزرگان هر جا پیش آمد بدی رخ می داد، آنها سریع گذشته خود را بررسی می کردند که در گذشته آیا کار خطایی انجام داده اند؟ یا دل کسی را شکسته اند؟ اینجاست که انسان نسبت به خطای گذشته خود باید توبه و استغفار کند.

در مقام گرفتن ظلم ظالم تر نشوید

این کارشناس دینی رسانه ملی با بیان اینکه برخی برای جلوگیری از ظلم، ظلم بدتر می کنند، اظهار کرد: ما در بسیاری از موارد می بینیم برخی می خواهند جلوی ظلم را بگیرند اما ظلمی بدتر مرتکب می شوند. خیلی جاها انسان مظلوم واقع می شود اما در مقام گرفتن حق از ظالم هم بدتر می شود.

وی ادامه داد: مثلا شما در خانه صد هزار تومان گم کردید و به شما ظلم شده که پولتان گم شده است و می آید می گویید نکند در منزل خانمم، یا بچه ها، یا مهمان آن را برداشته باشند! شما چند نفر را به خاطر صدهزار تومان به ناحق دزد کردید اما بعدها پولتان پیدا می شود و آن هم جایی بوده که خودتان گذاشته اید و کسی هم آن را برنداشته است.

حجت الاسلام فرحزاد افزود: اگر کسی به هر نحوی شما را اذیت کرد و ظلمی به شما نمود، در گرفتن حق باید خیلی مراعات کرده و زیاده روی نکنید و آبروی کسی را نبرید و بی گناهی را هم متهم نکنید. اگر دیدید یک روحانی یا یک پزشک تخلفی کرد شما حق ندارید بگویید همه روحانیون و همه پزشکان خلافکار هستند! این تهمت زدن همه جرمش خیلی سنگین تر است، و شما نمی توانید به خاطر یک نفر به همه نسبت گناه را بدهید.

از آه مظلوم بترسید

حجت الاسلام فرحزاد با بیان اینکه از آه مظلوم بترسید، گفت: از امام حسن مجتبی (ع) پرسیدند فاصله آسمان تا زمین چقدر است و حضرت فرمودند به اندای یک ناله، یک آه، یک دعای مظلوم است که به سرعت فاصله زمین تا آسمان را طی می کند. بدانید که از دعاهایی که سریع مستجاب می شود دعای مظلوم است و مراقب باشید به مظلوم ظلم نکنید که او آه و ناله نکشد.

توصیه آیت الله قاضی در لحظات آخر عمرشان

این استاد حوزوی با اشاره به بخشی از وصیت مرحوم آیت الله قاضی گفت: سرور اهل معنا و عرفان حضرت مرحوم آیت الله سید علی قاضی طباطبایی، استاد بزرگوار مرحوم آیت الله بهجت (ره) لحظات پایانی عمرشان جملاتی گفته بودند، که یکی از جملات ایشان که سه بار آن را تکرار کردند این بود: « والله، والله، والله، سعی کنید در زندگی خود کسی را نرنجانید و از آه مظلوم بترسید و مواظب باشید آه مظلوم پشت سرتان نباشد ».

وی ادامه داد: سعی کنید هیچ کس از دست ما نرنجد خصوصا نزدیکان ما و حتما مراقب باشید در زندگی خود همسرتان، فرزندتان، همسایه، رفیق، دوست یا زیر دست خود را آزاری ندهید که آه بکشد، گاهی یک آه مظلوم ما را آتش می زند.

حجت الاسلام فرحزاد اظهار کرد: استادمان مرحوم دولابی می فرمودند اگر افرادی می خواهند حکومتشان حفظ شود، باید افرادی مطمئن را به عنوان بازرس ویژه به زندانها بفرستند و در زندان بگردند که زندانی مظلومی در گوشه ای از زندان ناحق زندانی نشده باشد. اگر یک انسان بی گناه در گوشه ای آه بکشد روی کل مملکت اثر وضعی دارد تا حدی که اگر یک پیرمرد و پیرزنی در پشت یک کوه و در روستایی نماز بخوانند و خطایی هم نکرده باشند، نماز آنها به خاطر این آه مظلوم بالا نمی رود.

چکار کنیم در رحمت و برکات الهی روی ما باز شود؟

این استاد حوزوی با بیان اینکه چکار کنیم که درب رحمت و برکات الهی روی ما باز شود، گفت: تا باورهای دینی ما محکم نشود، تقوا در جامعه پر رنگ نشود مشکلی حل نخواهد شد. باید مشکل را از داخل خودمان حل کنیم تا رحمت و برکت الهی نصیبمان شود. و قرآن هم در آیه 7 سوره اعراف می فرماید: « وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ ».

وی ادامه داد: یکی از راه های باز شدن در رحمت خدا و گشایش امورات توبه و استغفار و سپس تقوا پیشه کردن است. اگر ما به توصیه قرآن عمل کنیم و ایمان و تقوا را در زندگی خود پیاده کنیم و حلال و حرام خدا را رعایت کنیم، درب های گشایش و رحمت خدا نیز به روی ما باز می شود و به تعبیر من خدا آنقدر به ما خواهد داد که نتوانیم آن را جمع کنیم.

حجت الاسلام فرحزاد با اشاره به توصیه ای از مرحوم آیت الله بهاء الدینی به کسب تقوا اظهار کرد: مرحوم آیت الله بهاءالدینی می فرمود حداقل این تقوا را چهل روز تجربه کنیم و یک دوره چهل روزه حداقل گناه نکنیم و تقوا داشته باشیم، حداقل یک دوره 40 روزه یا شش ماه این تقوا را تجربه کنیم و بدانیم که قطعا تغییر خواهیم کرد و اثر آن را هم خواهیم دید.

وی ادامه داد: یک روز کسی خدمت آیت الله بهاءالدینی رسید و گفت چکار کنم وضعم رو به راه شود؟ ایشان هم یک جمله فرمودند و گفتند حقه بازی و بازیگری را کنار بگذار. ما نباید چند چهره و حقه باز باشیم، پشت سر فرد بدش را بگوییم ولی جلوی رویش خوب او را بگوییم، این اخلاق خوب نیست.

این استاد حوزوی افزود: کسی که تقوا در زندگی داشته باشد، خدا هم او را کمک می کند و نمی گذارد او در چاله های زندگی بیفتد و او را نجات می دهد و همین طور به او رزق و روزی، عافیت، آرامش می دهد.

................................
منبع:ابنا

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1077
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 3 دی 1396

 استاد فاطمی نیا در جلسه هفتگی شرح صحیفه سجادیه در مسجد جامع ازگل ، دقایقی هم درباره مرحوم حبیب الله چایچیان (حسان) صحبت کرد.

در ادامه متن سخنان استاد فاطمی نیا را بخوانید:

قبل از بحث اصلی می خواستم چند دقیقه ای یادی کنم از مرحوم حسان ،  این شاعر بزرگ که گردن همه ما حق دارد. بنده با ایشان خیلی مانوس بودم . اولا شاعر توانمندی بود، با من که صحبت می کرد می گفت : من عهد کرده ام در مسیر شاعری از راه اهل بیت(ع) خارج نشوم ،  و اینگونه‌ هم بود. خیلی هم اهل شوخی و مزاح هم بود، یادم هست  خاطره ای نقل می‌کرد، می‌گفت  : سوم شعبان رفتم کربلا، به خدا و سیدالشهدا گفتم، یا سیدالشهدا(ع) اگر من در میان اهل بیت(ع) رو سفیدم ، با نشانه ای برایم معلوم کن. می‌گفت: آن ایام عده ای در حال بنایی داخل حرم بودند ، همین طور که در حرم راه می رفتم  یک استانبولی گچ چپ شد و برگشت روی سر و لباسم ، و اینگونه رو سفید شدم.

ایشان تخلصش حِسان بود . روزی من به او گفتم چرا شما تخلصت را حَسّان قرار نداده ای؟ حَسّان بن ثابت شاعر پیامبر(ص) بود و شاعر بزرگی بود. یکی از بزرگان در تلویزیون می‌گفت شعرهای حَسّان در دست است و قسمت قابل ملاحظه ای مدح مولا است. خب ایشان مرد بزرگی است و بنده خاک پای ایشان هم نمی شوم . ولی بنده اهل جستجو و تحقیق در منابع و کتاب ها هستم ،  در دیوانی که از حَسّان چاپ شده و بنده همه چاپ های آن را دیده ام ،  یک خط از مولا در آن نیست. بنده خواستم بروم بگویم آخر چگونه شما این حرف را زده ای. اما دیدم علامه امینی در الغدیر از حَسّان شعر نقل کرده است. که حَسّان غدیر را به شعر کشیده است و علامه امینی رفته زحمت کشیده است و این را پیدا کرده است.  اما در چاپ های فعلی اینگونه نیست. 

به هر حال بنده به مرحوم چایچیان گفتم چرا حَسّان تخلص نکرده ای ؟ ایشان یک مزاحی کرد و  گفت: آخر حَسّان دُم داشت. پرسیدم  یعنی چه ؟ گفت چون پیغمبر(ص) فرمودند: خدا تو را کمک کند مادامی که مارا یاری می کنی. این حرف بزرگی است، یعنی امکان دارد بین راه ما را ول کنی. برای همین می گفت: حَسّان دُم داشت. به هرحال شاعر توانمندی بود. امتیازهای آقای حِسان یکی هم این بود که ایشان 40 سال همراه علامه امینی بود. از خداوند می خواهم از این مجلس برکتی و نوری را به روح ایشان بفرستد.

ایشان می گفت: یک جلسه ای داشتیم با علامه امینی که بنده یک شعری برای آن هفته می ساختم و می بردم. علامه امینی هم نجف . علامه امینی خیلی دارای کرامت بود. آقای چایچیان  هم 40 سال همراه ایشان بود. می گفت: هر هفته شعری می ساختم و  برای علامه امینی می خواندم.  ،  علامه امینی در محله امیریه صحبت می‌کردند، یک روز بیدار شدم و دیدم من برای این هفته شعر نگفته ام. با خودم گفتم، برای این هفته یک شعر قدیمی را می برم. می گفت وقتی شعر را خواندم  ، علامه امینی یک جمله ترکی به من گفتند، خب علامه امینی ترک بودند. علامه به شوخی من گفتند: حِسان ! جانت دربیاید این که قدیمی بود!


ایشان زحمات زیادی کشید و  نوارهای سخنرانی علامه امینی را پیاده کرد و یک کتاب از این سخنرانی ها منتشر شد.  امیدواریم از این مجلس هم ثوابی به روح ایشان برسد.

سه چیز است که در آن دنیا هم به درد شما می خورد:

 1- صدقه جاری است. مثلا کسی مدرسه ای ساخته است،پلی ساخته است ، این ها همیشگی است و مردم از آن استفاده می کند.

2- فرزندی صالحی که برای او آمرزش بطلبد. ای مردم والدینتان یادتان نرود. این مهم است.

3- این خیلی مهم است. و آن این است که برگه‌ای یا کتابی باشد که از آن نفع برده می شود.شیخ عباس قمی چقدر کتاب نوشته است. می گویند علما رفته بودند کربلا در اربعین و شیخ عباس نتوانسته بود برود و غصه خورده بود. شخصی به ایشان گفت: دیگر شما غصه نخورید که هرکس می رود حرم یک کتابی از شما دارد.

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1037
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 3 دی 1396

مرحوم شیخ حر عاملی (1033- 1104) صاحب کتاب «وسایل‌الشیعة إلی تحصیل مسایل الشریعة»، فصلی را در این اثر ارزشمند تحت عنوان: «بَابُ وُجُوبِ رد الْمَظَالِمِ إِلَى أَهْلِهَا وَ اشْتِرَاطِ ذَلِكَ فِي التَّوْبَةِ مِنْهَا فَإِنْ عَجَزَ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ لِلْمَظْلُومِ» باز نموده است. (1)

شرایط و ضوابط رد مظالم:

اقباض

یکی از نکاتی که پیرامون هر صدقه و از جمله رد مظالم، توجه به آن حائز اهمیت است، مسئله «اشتراط اقباض» است؛ یعنی صدقه آن‌گاه صدقه تلقی می‌گردد که به‌دست فقیر یا وکیل وی برسد.

بر این اساس، کنار گذاشتن مال به‌عنوان رد مظالم، رد مظالم محسوب نمی‌گردد و تا وقتی به‌دست خود فقیر یا وکیل خاص یا عام او (مجتهد جامع‌الشرایط) نرسیده، ذمه شخص، مشغول است.

توبه و رد مظالم

بر طبق روایات، توبه آن‌گاه پذیرفته می‌شود که توبه‌کننده، خود را از «مظالم عبادالله» خارج نماید.

شخصی می‌گوید: خدمت امام باقر ؟ع؟ رسیده و عرض کردم: «إِنِّي لَمْ أَزَلْ وَالِياً مُنْذُ زَمَنِ الْحَجَّاجِ إِلَى يَوْمِي هَذَا فَهَلْ لِي مِنْ تَوْبَةٍ؟» حضرت سکوت کرده و پاسخ ندادند. وقتی من سؤال خود را تکرار کردم، إمام باقر ؟ع؟ فرمودند: «لَا، حَتَّى تُؤَدِّيَ إِلَى كُلِّ ذِي حَقٍّ حَقَّهُ.» (2)

شخص دیگری در حضور امیرالمؤمنین ؟ع؟ از خداوند طلب مغفرت کرد، آن حضرت، او را مورد عتاب قرار داده و شش شرط برای توبه معرفی نمودند که یکی از آن‌ها این است: «أَنْ تُؤَدِّيَ إِلَى الْمَخْلُوقِينَ حُقُوقَهُمْ حَتَّى تَلْقَى اللَّهَ أَمْلَسَ لَيْسَ عَلَيْكَ تَبِعَةٌ.» (3)

مصرف

مصرف «رد مظالم» منحصر است به «فقرای شیعه»؛ بنابراین، صرف آن در امور خيريه مانند پل‌سازى و مسجد و نظایر اين‌ها جايز نيست. (4)

تذکر: فقها در باب کفاره روزه فرموده‌اند لازم است کفاره‌ای که به فقیر داده می‌شود، فقط در «طعام» مصرف گردد. اینک تذکر این مطلب را لازم می‌دانیم که در باب «رد مظالم» رعایت چنین امری لزومی ندارد، بلکه فقیر می‌تواند رد مظالم را در هر یک از مخارج ضروری خود مصرف کند، بله رعایت یک نکته لازم می‌باشد و آن، این که فقیر، رد مظالم را در «معصیت» مصرف نکند؛ چراکه قرآن می‌فرماید: «لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوان‏.» (5)

واجب‌النفقه

انسان نمی‌توان رد مظالم را به اشخاص واجب‌النفقه (مانند زوجه، فرزندان و پدر و مادر) خود بپردازد؛ زیرا لازم است رد مظالم به افراد فقیر پرداخت شود و از آن‌جا که نفقه افراد ذکر شده بر انسان واجب است، آن‌ها دیگر فقیر نخواهند بود.

موارد

موارد «رد مظالم» بسیار است به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

1- مال پیدا شده (لُقَطَة) که صاحب آن را نمی‌شناسد و از پیدا شدنش مأیوس است.

2- مالی که قرض کرده و طلبکار را فراموش کرده یا به او دسترسی ندارد.

3- آن‌چه انسان در بین اموال خود می‌یابد و یقین دارد که مِلک خودش نیست.

4- مالی را که شخصی غصب کرده و صاحب آن را پیدا نمی‌کند.

5- شخصی در خدمت «ظَلَمة» بوده و به دستور او اموالی را از مردم گرفته است، ولی صاحبان آن‌ها را پیدا نمی‌کند.

6- زرگری که می‌داند خرده‌های طلا و نقره بجا مانده در محل کار، مال مردم است و صاحبان آن‌ها راضی نیستند، ولی آن‌ها را نمی‌شناسد، و هم‌چنین است همه ارباب حرفه‌ها که مقداری از مال، نزد آنان می‌ماند و دارای ارزش می‌باشد و صاحبان آن را نمی‌شناسند. در این مورد اگر در ابتدای قرار داد، شرط عفو کنند، دیگر نیاز به رد مظالم نیست.

7- مالی‌که از مراجعه‌کنندگان یا میهمانان در محل کار یا منزل و...، جا مانده است و مالکش معلوم نیست.

آن‌چه ذکر نمودیم از باب مثال و نمونه بود وگرنه مصادیق رد مظالم زیاد است.

قائم‌مقام شدن ورثه

رد مظالم در جایی متصور است که صاحب اصلی یا ورثه او شناخته نمی‌شوند یا دسترسی به آنان ممکن نیست.

بر این اساس، اگر مالک اصلی از دنیا رفته، ولی ورثه او زنده و دسترسی به آنان ممکن می‌باشد، لازم است آن مال را به ورثه پرداخت کند و نوبت به رد مظالم نمی‌رسد.

سید و غیرسید

در باب صدقات (به‌طور کلی)، چنان‌چه صدقه‌دهنده غیرسید و دریافت‌کننده سید باشد، دو مسئله اتفاقی و یک مسئله اختلافی وجود دارد.

اما دو مسئله اتفاقی:

الف) زکات

در باب زکات، دیدگاه همه فقها بر این است که غیر سید نمی‌تواند زکات (اعم از زکات مال و فطره) را به سید بپردازد.

ب) صدقات مستحبی

باور همه عالمان فقه بر این قرار گرفته که صدقات مستحبی را غیر سید می‌تواند به سید بپردازد، مشروط بر این‌که همراه با توهین نباشد.

اما مسئله اختلافی در باب صدقات، صدقه واجب غیرزکات (مانند رد مظالم و کفارت) است که برخی از فقها پرداخت چنین صدقه‌ای را از سوی غیر سید به سید جایز نمی‌دانند و برخی دیگر اجازه می‌دهند.

بنابراین، لازم است در این زمینه احتیاط صورت گرفته و چنان‌چه پرداخت‌کننده رد مظالم، غیر سید است آن را به سید نپردازد یا این‌که به رساله مرجع تقلید خودش مراجعه نموده و کسب تکلیف کند.

اجازه مجتهد جامع الشرایط

یکی از نکات مبحث «رد مظالم» این است که «اجازه مجتهد جامع الشرایط» برای این أمر، لازم می‌باشد؛ زیرا رد مظالم، تصرف در مال «مجهول المالک» به شمار می‌رود و حال آن‌که کسی نمی‌تواند در مجهول المالک تصرف کند؛ مگر مجتهد جامع الشرایط که او در این زمینه «ولایت» دارد. بنابراین، لازم است رد مظالم به مجتهد جامع الشرایط پرداخت گردد یا با اجازه او به فقیر داده شود.

تبصره بر قانون

مبحث «رد مظالم»، به‌عنوان استثناء بر یکی از این دو قانون فقهی است:

الف) لاصدقة إلا فی ملک.

ب) لزوم اذن منوب‌عنه در صحت نیابت؛

زیرا اگر فرض بر این باشد که مال پرداخت شده، به‌عنوان رد مظالم، از ملک مالک اصلی است، استثناء از قانون اول خواهد بود و اگر فرض بر این باشد که از ملک خود صدقه‌دهنده است، استثناء از قانون دوم خواهد بود.

قصد قربت

امام کاظم ؟ع؟، ضمن حدیثی فرمودند: «لَا صَدَقَةٌ إِلَّا مَا أُرِيدَ بِهِ وَجْهُ اللَّهِ وَ ثَوَابُهُ.» (6)؛ بنابراین، شرط صحت هر صدقه و از جمله «رد مظالم»، «قصد تقرب الی الله» می‌باشد در غیر این صورت، صدقه محقق نخواهد گردید.

اقسام مخلوط شدن مال حلال به حرام

در کتب فقهی، اختلاط مال حلال به حرام، به سه قسم تقسیم می‌شود که یکی از آن‌ها اصطلاحاً «رد مظالم» است؛ اینک آن ها را بررسی می‌کنیم:

1- صاحب مال را می‌شناسد؛ در این صورت باید مال را به صاحبش پرداخت کند (نه به شخص دیگر)؛ نهایت امر این است که چنان‌چه مقدار بدهکاری معلوم باشد همان مقدار را باید پرداخت کند و اگر مقدار آن معلوم نیست با او مصالحه کند.

2- صاحب مال را نمی‌شناسد؛ ولی مقدار بدهکاری را می‌داند، در این مورد، باید «رد مظالم»، پرداخت شود؛ بدین معنی که از طرف صاحب مال، صدقه دهد.

3- صاحب مال را نمی‌شناسد و مقداری بدهکاری هم معلوم نیست. در این صورت باید «یک پنجم» مال به‌عنوان «خُمس» به مرجع تقلید پرداخت گردد، آن‌گاه می‌تواند در بقیه مال، تصرف کند. (7)

تذکر: اگر خمس مال حلال مخلوط به حرام را بدهد و بعد بفهمد كه مقدار حرام بيشتر از خمس بوده، چنان‌چه مقدار زيادى معلوم باشد، بنابر احتياط واجب، مقدارى را كه مى‌داند از خمس بيشتر بوده، از طرف صاحب آن صدقه دهد.(8)

پیدا شدن مالک

چنان‌چه بعد از پرداخت صدقه، صاحب مال پیدا شود و مال خود را طلب کند، بر کسی که رد مظالم نموده، واجب می‌باشد تا مال وی را بپردازد.

دوران کودکی

در احکام وضعیه و از جمله ضمان، فرقی بین کودک و بالغ نیست؛ پس اگر شخصی در دوران کودکی، مالی را از دیگری تلف کرده، ضمان و بدهی از او مرتفع نمی‌گردد. بر این اساس، کسی که به حد بلوغ رسیده و می‌داند در زمان کودکی، اموالی را از دیگران تلف نموده، لازم است به آن‌چه در سطور بالا آوردیم (سه قسم مذکور) توجه نماید.

وجوب و استحباب

رد مظالم به دو قسم واجب و مستحب تقسیم می‌گردد؛ زیرا اگر شخصی یقین به تعلق رد مظالم دارد، رد مظالم واجب خواهد بود، ولی اگر یقین به این امر ندارد بلکه احتمال می‌دهد، پرداخت رد مظالم برای وی مستحب می‌گردد؛ چراکه او در این صورت احتیاط می‌کند «و الإحتیاط حسن علی کل حال».

لزوم وصیت

چنان‌چه شخصی نشانه‌های مرگ را در خود مشاهده کرد، لازم است در مورد حق الله و حق الناس و از جمله «رد مظالم» وصیت نموده تا مقروض به خدا و مردم از دنیا نرود.

همه مراجع تقلید نوشته‌اند: وقتی نشانه‌های مرگ برای شخصی ظاهر می‌شود، بر او واجب است:

1- امانت‌هایی که نزد او است را به صاحبانش برگرداند.

2- حقوق خدا را ادا نماید؛ مثلاً نماز، روزه، کفارات و غیر این‌ها را به‌جا آورد.

3- حقوق مردم را ادا کند؛ مثلاً قرض‌هایی که موعد آن فرارسیده و برایش مقدور است، پرداخت نماید.

4- چنان‌چه امکان انجام امور مذبور از سوی خودش نیست، وصیت کند تا برای او انجام دهند، علاوه بر آن، دو شاهد عادل را حاضر نموده نزد آنان اعتراف بر دیون و حقوق مذکور نماید تا بعداً ورثه نتوانند منکر شوند؛ به‌خصوص در مورد قرض‌ها، خسارت‌هایی که بر دیگران وارد نموده و خمس و زکاتی که بر او تعلق گرفته است.

5- در مورد واجبات بدنی از قبیل نماز و روزه، وصیت کند شخصی را اجیر نمایند تا از طرف او بجا آورد، البته این حکم در صورتی است که پسر بزرگ‌تری ندارد تا از طرفش انجام دهد یا دارد، ولی اطمینان به انجام دادنش ندارد یا عمل او را باطل می‌داند. (9)

فوت اشخاص و رد مظالم

در مورد رابطه فوت شخص و رد مظالم به نیابت از متوفی، سه قسم دارد که به آن توجه شود:

1- مسلم است که چه مقدار از رد مظالم بر مال میت تعلق گرفته، در این صورت باید همان مقدار از اصل مال برداشته شود و به‌عنوان رد مظالم پرداخت گردد. در حکم مزبور، فرقی نیست که میت وصیت کرده باشد یا نه.

2- خود میت وصیت کرده که فلان مقدار از اموال وی به‌عنوان رد مظالم قطعی و یقینی پرداخت شود، در این صورت نیز رد مظالم از أصل مال وی پرداخت می‌گردد.

تذکر: در دو مورد مزبور، فرقی نیست بین این که ورثه میت، راضی به پرداخت رد مظالم باشند، یا نه و نیز فرقی نیست بین این‌که مقدار رد مظالم به مقدار ثلث ترکه میت باشد یا بیشتر؛ چراکه رد مظالم قطعاً، نوعی «دِین» محسوب می‌گردد و دِین مقدم بر «ارث» است. قرآن مجید می‌فرماید: «مِنْ‏ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصي‏ بِها أَوْ دَيْن.» (10)

3- یقین به تعلق ذمه میت به رد مظالم وجود ندارد، در این صورت پرداخت رد مظالم حرام است؛ زیرا اموال میت پس از فوتش در ملک همه ورّاث خواهد بود؛ بله اگر همه ورثه توافق کنند که رد مظالم پرداخت کنند، اشکال وجود نخواهد داشت؛ زیرا در این صورت در اموال خود تصرف می‌کنند «و الناس مسلطون علی أموالهم».

غیر مال

آن‌چه تاکنون ذکر کردیم، پیرامون «رد مظالم مالی» بود، اکنون مناسب است در پایان، سخنی در مورد رد مظالم غیرمالی هم مطرح شود.

مظالم غیر مالی، در مورد ضایع کردن هرگونه حقی است که در اعتبار عقلا، «حق الناس» به شمار می‌رود، مانند این‌که:

1- آبروی دیگری را به‌وسیله لفظ، اشاره، هجو یا به هر شکل دیگری برده است.

2- از دیگری غیبت نموده و عیب مخفی او را فاش کرده است.

3- در زندگی کسی دخالت بی‌جا نموده است.

4- مانع استراحت او شده است.

5- ایجاد آلودگی (اعم از صوتی، بهداشتی و...) نموده و سبب آزار مردم شده است.

6- کتاب یا مقاله‌ای را که از دیگری بوده، به نام خود چاپ کرده است.

7- در اماکن عمومی، جایی که در اولویت دیگری بوده اشغال کرده است.

و...

راه خروج از این‌گونه مظالم این است که اگر کسب رضایت از صاحب حق، ممکن است و سبب فتنه نمی‌گردد، اقدام به طلب حلیت کند و خود را از حق الناس برهاند و چنان‌چه ممکن نیست یا سبب فتنه می‌شود، برای «ذوی الحقوق» طلب مغفرت و آمرزش کند.

خداوند همه ما را از مظالم عباد، خارج نماید.

در پایان مناسب می‌باشد دعایی را که سیدبن طاوس (589-664) از إمام صادق ؟ع؟ در کتاب گران‌سنگ «اقبال الاعمال» پیرامون خروج از «مظالم عباد» ذکر کرده است مطرح نماییم:

«... اللَّهُمَّ وَ أَيُّمَا عَبْدٍ مِنْ عِبَادِكَ أَوْ أَمَةٍ مِنْ إِمَائِكَ كَانَتْ لَهُ قِبَلِي مَظْلِمَةٌ ظَلَمْتُهُ بِهَا فِي مَالِهِ أَوْ سَمْعِهِ أَوْ بَصَرِهِ أَوْ قُوَّتِهِ وَ لَا أَسْتَطِيعُ رَدَّهَا عَلَيْهِ وَ لَا تَحِلَّتَهَا مِنْهُ فَأَسْأَلُكَ اللَّهُمَّ أَنْ تُرْضِيَهُ عَنِّي بِمَا شِئْتَ ثُمَّ تَهَبَ لِي مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً يَا وَهَّابَ الْعَطَايَا وَ الْخَيْرِ اللَّهُمَّ وَ لَا تُخْرِجْنِي مِنَ الدُّنْيَا وَ لِأَحَدٍ فِي رَقَبَتِي تَبِعَةٌ وَ لَا ذَنْبٌ إِلَّا وَ قَدْ غَفَرْتَ ذَلِكَ لِي بِكَرَمِكَ وَ رَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين.» (11)

آمین یا رب العالمین

پایان

پی‌نوشت‌ها:

1ـ وسایل‌الشیعه/16/52

2ـ وسایل‌الشیعه/16/52

3ـ وَ قَالَ ؟ع؟ لِقَائِلٍ قَالَ بِحَضْرَتِهِ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ أَ تَدْرِي مَا الِاسْتِغْفَارُ الِاسْتِغْفَارُ دَرَجَةُ الْعِلِّيِّينَ وَ هُوَ اسْمٌ وَاقِعٌ عَلَى سِتَّةِ مَعَانٍ أَوَّلُهَا النَّدَمُ عَلَى مَا مَضَى وَ الثَّانِي الْعَزْمُ عَلَى تَرْكِ الْعَوْدِ إِلَيْهِ أَبَداً وَ الثَّالِثُ أَنْ تُؤَدِّيَ إِلَى الْمَخْلُوقِينَ حُقُوقَهُمْ حَتَّى تَلْقَى اللَّهَ أَمْلَسَ لَيْسَ عَلَيْكَ تَبِعَةٌ وَ الرَّابِعُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى كُلِّ فَرِيضَةٍ عَلَيْكَ ضَيَّعْتَهَا فَتُؤَدِّيَ حَقَّهَا وَ الْخَامِسُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى اللَّحْمِ‏الَّذِي نَبَتَ عَلَى السُّحْتِ فَتُذِيبَهُ بِالْأَحْزَانِ حَتَّى تُلْصِقَ الْجِلْدَ بِالْعَظْمِ وَ يَنْشَأَ بَيْنَهُمَا لَحْمٌ جَدِيدٌ وَ السَّادِسُ أَنْ تُذِيقَ الْجِسْمَ أَلَمَ الطَّاعَةِ كَمَا أَذَقْتَهُ حَلَاوَةَ الْمَعْصِيَةِ فَعِنْدَ ذَلِكَ تَقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ. (نهج‌البلاغة، کلام 417)

4ـ جامع‌الاحکام، آیةالله صافی/1/161

5ـ مائده/2

6ـ کافی/7/443

7ـ توضیح المسایل محشی/2/47 - علمای فقه می‌فرمایند: در هفت چيز خمس واجب مى‌شود: 1- منفعت كسب 2- معدن 3- گنج 4- مال حلال مخلوط با حرام 5- جواهرى كه به‌واسطه غواصى يعنى فرو رفتن در دريا به‌دست مى‌آيد 6- غنيمت جنگ‌ 7- زمينى كه كافر ذمى از مسلمان بخرد.

8ـ توضیح المسایل محشی/2/49

9ـ این عبارت با اندک تفاوتی در همه کتاب‌های فقها وجود دارد: «إذا ظهرت للإنسان أمارات الموت يجب عليه إيصال ما عنده من أموال الناس من الودائع و البضائع و نحوها إلى أربابها، و كذا أداء ما عليه خالقيا كقضاء الصلوات و الصيام و الكفارات و غيرها، أو خلقيا إلا الديون المؤجلة، و لو لم يتمكن من الإيصال و الإتيان بنفسه يجب عليه أن يوصي بإيصال ما عنده من أموال الناس إليهم، و الاشهاد عليها خصوصا إذا خفيت على الورثة، و كذا بأداء ما عليه من الحقوق المالية خلقيا كالديون و الضمانات و الديات و أروش الجنايات أو خالقيا كالخمس و الزكاة و الكفارات و نحوها، بل يجب عليه أن يوصي بأن يستأجر عنه ما عليه من الواجبات البدنية مما يصح فيها الاستيناب و الاستئجار كقضاء الصلاة و الصوم ان لم يكن له ولي يقضيها عنه، بل و لو كان له ولي لا يصح منه العمل‌أو كان ممّن لا يوثق بإتيانه أو يرى عدم صحة عمله».

10ـ نساء/11

11ـ اقبال الاعمال/551

نوشتار: از حجت الاسلام والمسلمین سید جعفر ربانی

منبع:حوزه

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1155
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 3 دی 1396

حجت‌الاسلام والمسلمین حسین انصاریان استاد اخلاق شهر تهران در تازه‌ترین جلسه اخلاق خود به موضوع «فرعون، ساحران و حقیقت» اشاره کرد که مشروح آن در ادامه می‌آید:

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین الصلاة والسلام علی سید الانبیاء والمرسلین حبیب الهنا وطبیب نفوسنا ابوالقاسم محمد صلی الله علیه وعلی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».

کلام در اعتقاد به قیامت و آثار بسیار مثبت این اعتقاد در اخلاق و عمل و رفتار و منش انسان بود. زمینه‌هایی که به‌آسانی می‌تواند چراغ باور به قیامت را در قلب روشن کند. در جلسات گذشته عرض کردم انبیای کتاب‌های آسمانی، به‌ ویژه قرآن و روایات اهل‌بیت با ارائه زمینه‌های ایجاد باور قیامت درِ هر عذری را به روی هرکسی بسته‌اند. کسی که به قیامت اعتقاد ندارد، مثل آب راکد میان یک گودال است، بوی تعفن می‌گیرد، رنگ طبیعی‌اش تغییر می‌کند و هر استشمام‌کننده‌ای را متنفر می‌کند، هر بیننده‌ای را ناراحت می‌کند.

قرآن مجید می‌فرماید: «بل الانسان یرید ان یفجر امامه»، انسان یک خصلتی دارد که دلش نمی‌خواهد پیش روی او مانعی وجود داشته باشد و می‌خواهد نسبت به شهوات، اموال، برخوردها چهاراسبه بتازد و مانعی برای تاختن او نباشد؛ اما بزرگ‌ترین مانع، اعتقاد به قیامت است که این اعتقاد، انسان را به‌شدت در همه امورش، در همه زندگی‌اش و در همه حالاتش مقیّد می‌کند و یاد قیامت، او را مانند آب دریا پاک نگاه می‌دارد. تولید میکروب گناه در وجودش مثل خاکشیر در آب راکد نمی‌شود و از فساد و تبهکاری دور می‌ماند، برکنار می‌ماند.

برای اینکه امشب دقیق بدانید وضع کسانی که به قیامت اعتقاد نداشته‌اند، ولی همان‌ها با برخورد به وحی الهی معتقد شده‌اند، قبل از اعتقادشان به قیامت چه بوده‌اند و بعد چه شده‌اند، داستانشان را از سوره مبارکه طه برای شما نقل می‌کنم. آیات مربوط به این گروهی که یک مدتی خالی از باور قیامت بودند و بعداً قیامت را باور کردند، داستان عجیبی است و آیات مربوط به حکایت آنها بسیار پرنکته است و کارشان به حق که بسیار شگفت‌انگیز و اعجاب‌انگیز بود. از این گروه که تعدادشان را خداوند بیان نمی‌کند، ولی یک جمعیتی بودند، به «سحره» تعبیر می‌کند که جمع ساحر است، یعنی جادوگران. از نظر ایمان و اعتقاد صد درصد فرعونی بودند، یعنی هیچ ارتباطی با پروردگار مهربان عالم نداشتند.

*فرعون چه‌ کسی بوده است؟

برای اینکه بدانید فرعون چه‌ کسی بوده، یک آیه از سوره قصص را بدون ترجمه درباره او می‌خوانم که خبر پروردگار است: «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلاٰ فِی اَلْأَرْضِ»، او یک انسان برتری‌جو بود، یک برتری‌جوییِ دروغ! می‌گفت من از همه بالاتر هستم، دروغ می‌گفت! من از همه بهتر هستم، دروغ می‌گفت! من همه‌کاره هستم، دروغ می‌گفت! ملت برده من هستند، دروغ می‌گفت! «وَ جَعَلَ أَهْلَهٰا شِیعاً»، این برتری‌جو آمد و یکپارچگی جامعه را به‌هم ریخت و با به‌هم‌ریختن یکپارچگی جامعه، قدرت را تجزیه و متفرق کرد.

آیه را ساده‌تر معنی کنم: ملت را حزب‌حزب کرد و قرآن مجید می‌گوید: «کل حزب بما لدیهم فرحون»، هر دارو دسته‌ای با غرور به قوانین حزبی خودشان شاد هستند و می‌گویند فقط حزب ما! باید حزب طرف را کوبید، به هر شکلی که می‌شود و باید حزب مقابل را از میدان بیرون کرد؛ حالا دو تا حزب است، چهار تا حزب است، 10 تا حزب است. وحدت جامعه به تفرقه و نزاع و کینه و درگیری تبدیل شد و ضررش را مردم کردند، اما سودش را فرعون برد؛ چون دید دیگر اینها مزاحمش نیستند و خود ملت مزاحم خودشان هستند، خود مردم در سر همدیگر می‌زنند، خود مردمْ مردم را رد و قبول می‌کنند، خود مردم به خود مردم تهمت می‌زنند. «جعل اهلها شیعا»، که شما حدود 40 سال است تلخی این تفرقه را چشیده‌اید، تلخی این دارودسته‌شدن را چشیده‌اید، ضررهای حزب‌حزب‌شدن را چشیده‌اید. دائم بین احزاب جنگ -جنگ فکری، جنگ ایده‌ای، جنگ طرحی، جنگ نقشه‌ای- است و هر حزبی هم که کار را به‌دست می‌گیرد، بقیه را به خاک سیاه می‌نشاند؛ اگر اینها در آینده از خاک بلند شدند، اینها را به خاک سیاه بنشانند. این طرح فرعون است و ظاهراً هم اولین کسی بوده که این طرح را پیاده کرده است؛ چون آیات قبل از موسی تا زمان آدم از احزاب و گروه‌ها سخنی نیست.

«یذَبِّحُ أَبْنٰاءَهُمْ»، سرِ جوان‌های مردم و بچه‌های مردم را می‌برّید، «وَ یسْتَحْیی نِسٰاءَهُمْ»، مادران بچه‌کشته را زنده نگه می‌داشت که بسوزند و بسازند، «إِنَّهُ کٰانَ مِنَ اَلْمُفْسِدِینَ»﴿القصص، 4﴾، او از تبهکاران عالم بود و جادوگران از نظر اعتقاد و محبت به او وابسته بودند، یعنی فرعون‌مسلک بودند. این یک ویژگی این جادوگران قبل از اعتقاد به قیامت بود.

ویژگی دومشان هم این بود که به‌ شدت پولکی بودند. وقتی که برای کوبیدن سومین پیغمبر اولواالعزم خدا -وجود مبارک موسی‌ بن‌ عمران و برادرش هارون- به دربار فرعون دعوت شدند و دعوت شدند که آبروی این دو پیغمبر را ببرند، یعنی بالاترین گناه را مرتکب بشوند، فرعون به آنها گفت: هر چه پول می‌خواهید، می‌دهم؛ چون هر چه پول می‌خواستند، در اختیار فرعون بود و فرعون داشت مال یک ملت را شبانه‌روز غارت می‌کرد. هر جا هم دلش می‌خواست، خرج می‌کرد و هیچ دیوان محاسباتی هم نبود که گریبانش را بگیرد که این پول‌ها را کجا بردی، کجا خوردی، کجا خرج کردی؟ پول بی‌قید، پول بی‌شرط، پولی که از گوشت حیوانات نجس‌العین نجس‌تر بود؛ چون زحمت بازوی خودش که نبود و ترفند غارتگری بود، این جادوگران پولکی بودند.

سوم اینکه خیلی عشق به صندلی داشتند و چون عشق به صندلی داشتند، فرعون وعده داد که اگر موسی را شکستید و آبروی او را بردید، در دربار من دارای مقام خواهید بود. این عشق به صندلی و این دو سه کیلو چوب، میلیارد میلیارد را تا حالا به جهنم برده است؛ حالا وقتی آن‌ور رفتیم، می‌بینیم. الآن که صندلی‌داران عالم خوش هستند خواب‌اند، کَرَخ هستند! اینها هم با توجه به اینکه فرعون‌مسلک بودند، عاشق پول بودند، عاشق صندلی بودند، وعده قطعی به فرعون دادند که آبروی موسی را به باد می‌دهند، موسی را می‌شکنند، موسی را مغلوب می‌کنند، موسی را شکست می‌دهند و فرعون را غالب و پیروز می‌کنند و فرعون را یک سروکله بالاتر می‌برند.

چه کسانی این کارها را می‌کنند؟ آنهایی که به قیامت اعتقاد ندارند، یعنی هیچ اعتقادی ندارد که یک روزی می‌آید که بنا به خبر خدا و انبیا و ائمه، من را زنده می‌کنند و پرونده‌ام را دست خودم می‌دهند و به خودم می‌گویند: «اِقْرَأْ کتٰابَک»، خودت پرونده‌ات را بخوان و «کفیٰ بِنَفْسِک اَلْیوْمَ عَلَیک حَسِیباً»﴿الإسراء، 14﴾، خودت هم نمره بده. من هیچ پیغمبری را در کنار تو نمی‌گذارم، امامی را در کنار تو نمی‌گذارم، فرشته‌ای را در کنار تو نمی‌گذارم، پرونده‌ات را بخوان؛ اگر واقعاً یقین داری که با این پرونده بهشتی هستی، این بهشت و اگر جهنمی هستی، سرت را پایین بینداز و به جهنم برو؛ ولی وقتی آدم به زنده‌شدن اعتقاد نداشته باشد، به پرونده اعتقاد نداشته باشد، به حساب و کتاب دقیق و ریز قیامت اعتقاد نداشته باشد، خب عاشق فرعون می‌شود، نمی‌آید عاشق موسی بشود. برای فرعون کار می‌کند که موسی بشکند و جیبش را پر از پول کند. می‌آید آبروی موسی را به باد بدهد که در دربار صندلی به او بدهند، بنشیند و یک کاره‌ای بشود.

خب بحث‌ها با فرعون بسته شد، روز موعود که روز نمایش‌دادن جادوگرانِ چیره‌دستِ قوی بود، فرارسید. قرآن مجید می‌فرماید: تمام ابزار جادو را به میدان کشیدند و کاری کردند که همه مردم وحشت‌زده شدند؛ یعنی به یک شکلی جادوگری کردند که تمام تماشاگران به وحشت افتادند، موسی هم تنها با یک عصای چوبی آمد که ساخت نجارها نبود. در مدین که گوسفندهای پدرزنش شعیب را به صحرا می‌برد، یک چوبی را از یک درخت خشکی کَنده بود که گوسفندها را با آن می‌رانْد، برگ درخت می‌ریخت، برای رفع خستگی به آن تکیه می‌داد. یک چوب خشک با یک اندازه معیّن که موسی صاف بایستد و دستش بگیرد، نوک عصا روی زمین باشد و با یک لباس کهنه؛ انبیا که نوکر لباس نبودند، انبیا که فریفته تاج‌ و تخت نبودند، انبیا که مغرور به پول و دنیا نبودند، بلکه انبیا نور بودند و می‌خواستند مردمِ دچار ظلمت را غرق در نور کنند و کار دیگری نداشتند، به پول مردم هم کاری نداشتند؛ چون پروردگار به 124هزار نفرشان امر کرده بود که به امت‌هایتان بگویید: «لا اسئلکم علیه اجرا»، ما یک قِران، یک دینار، یک‌ذره از شما نمی‌خواهیم و پاداش جان‌کَندن ما برای اینکه شما جهنمی نشوید و بهشتی بشوید، فقط برعهده خداست: «ان اجری الا علی الله».

با یک لباس کهنه که تا کوه طور این لباس تن او بود و گلیم‌پوش بود؛ ولی این گلیم‌پوش در کوه طور به‌ خاطر آن عقل و درایت و ایمان و فضیلت و ارزش‌هایش کلیم‌الله شد، یعنی موسی نقطه توقف نداشت، آب راکد نبود؛ وگرنه او هم مثل فرعون بوی تعفن می‌گرفت، بوی عُلُو می‌گرفت، بوی فساد می‌گرفت، قاتل می‌شد؛ ولی او در حرکت به سوی پروردگار بود و خداوند او را از گلیم‌پوشی به کلیم‌الله تبدیل کرد و بی‌واسطه با او حرف می‌زند. این مرد هم با آن چوب خشک وارد میدان شد. جادوگرها وقتی چشمشان به موسی افتاد، گفتند این را که با یک انگشت هول بدهیم، داغون است! چه برسد به اینکه جادوگری خودمان را آشکار بکنیم، در همان لحظه اول نابود است.

شب اول گفتم که به هیچ‌کس به چشم حقارت نگاه نکنید و هیچ‌کس را کوچک نبینید، کسی را با لباس و آستین کهنه و با کفش پاره ارزیابی نکنید! آن‌ وقت که مدرسه بودم، یک شعری یک‌ نفر به من داد که آن زمان حفظ کردم، ببینم می‌توانم برایتان بخوانم. 62-63 سال است که از آن شعر گذشته، من حفظ کرده‌ام.

با علی گفتا یکی در رهگذار/ از چه باشد جامه تو وصله‌دار؟

 ای امیر تیزرأی و تیزهوش/ جامه‌ای چون جامه شاهان بپوش

 حضرت به او گفتند:

 جامه زیبا نمی‌آید به کار/ حرفی از معنا اگر داری بیار

 کار ما در راه حق کوشیدن است/ جامه زهد و ورع پوشیدن است

 زهد باشد زینت پرهیزکار/ جامه دنیا به دنیا واگذار

حالا برای چه به‌ دنبال کت‌ و شلواری می‌روی که ترامپ پوشیده است؟ مگر این جنازه متحرک چقدر پارچه می‌خواهد؟! با دیدن موسی پیروزی خودشان را حتمی دیدند، قطعی دیدند و به موسی گفتند: تو کار خودت را نشان می‌دهی یا ما نشان بدهیم؟ پروردگار عالم به موسی‌ بن‌ عمران فرمود: بگو آنها کارشان را نشان بدهند و تو کاری نکن. به‌ اندازه یک تپه ابزار جادوگری، اینها وقتی که با ترفندی که داشتند، با هنری که داشتند، این ابزار را به حرکت آوردند که تمام مردم و همه فرعونیان وحشت‌زده شدند و خود فرعون هم در آن میدان بود و داشتند هورا می‌کشیدند و کف می‌زدند، خداوند به موسی فرمود: عصا را بینداز! یک چوب خشک! این قرآن است، ذهن شما‌ به جای دیگر نرود که باور نکردن آن کفر است، باورنکردن آن آدم را از چشم رحمت خدا می‌اندازد و باور نکردن قرآن، مارک جهنم‌ رفتن به آدم می‌زند.

چوب را انداخت، قرآن مجید می‌گوید: به یک مار تبدیل شد که شما اژدها می‌گویید، جهنده‌ای که سرعت حرکت عجیبی داشت. لب پایینش را زیر آن تپه ابزار جادوگران گذاشت و لب بالایش هم بالای تپه گذاشت و یک نفس داخل داد و کل را بلعید، هیچ‌ چیزی نماند. به موسی گفتند: بگیر! موسی آمد و گفت، همان چوب شد؛ یک مثقال اضافه‌تر نشده بود، بزرگ‌تر نشده بود، چاق نشده بود. جادوگران این را یقین کردند که کار موسی از طرح جادوگری نیست و این از مایه سحر نیست؛ چون آنها علم جادوگری را بسیار بالا داشتند، قوی هم بودند و دیدند که این چوب کار هیچ فن جادوگری نیست! این چوب که افتاد و اژدها شد و تمام ابزار را بلعید و موسی گرفت، دوباره همان چوب شد و این به غیب عالم وصل است، به این دنیا مربوط نیست.

*با یافتن حقیقت، جانشان را به‌ آسانی مایه گذاشتند و گفتند هر کاری دلت می‌خواهد، بکن!

هیچ انسانی چنین هنری را در این دنیا ندارد. پروردگار در فردای قیامت، جادوگرها را مقابل ما نگه ندارد و بگوید اینها جادوگر بودند و فرعونی بودند و دلاری بودند و عشق صندلی بودند، ولی با فهم نبوت و با فهم غیب و با فهم توحید، معطل نشدند! قرآن می‌گوید که کل آنها به سجده افتادند و گفتند: «قٰالُوا آمَنّٰا بِرَبِّ هٰارُونَ وَ مُوسیٰ»﴿طه، 70﴾. فرعون نه، دلارش هم نه، صندلی‌اش هم نه و فقط رب موسی و هارون که رب ما هم هست. ما وجود مقدس پروردگار را باور کردیم و دیگر در این باور هم ثابت هستیم و برنمی‌گردیم.

فرعون عربده کشید، دور جادوگرها را گرفتند که در نروند! گفت(لَأُصَلِّبَنَّکمْ در این آیه قسم است): «فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیدِیکمْ وَ أَرْجُلَکمْ مِنْ خِلاٰفٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّکمْ فِی جُذُوعِ اَلنَّخْلِ»﴿طه، 71﴾، قسم می‌خورم که شما را به دار می‌کشم، دست راستتان و پای چپ‌تان را با ساطور می‌زنم. خب شما فکر کن، اگر الآن خود ما گیر چنین تهدیدی می‌افتادیم که انجام هم شد، چه‌ کار می‌کردیم؟ آنکه یقین دارد، شهادت را عین عسل قبول می‌کند، آنکه قبول دارد! آن هم که قیامت را قبول ندارد، فرعون‌مسلک می‌ماند، پولکی می‌ماند، صندلی‌مسلک هم می‌ماند. الآن هم از این فرعون‌مسلک‌ها در کره زمین پر است، از این دلاری‌ها پر است، از این صندلی‌خواهان پر است. الحمدلله تعدادشان در مملکت ما هم کم نیست و خدا را شکر که از این نعمت برخوردار هستیم.

خب این تهدید شد، قطعی هم بود، انجام هم می‌گرفت و انجام هم گرفت. جواب جادوگران را بعد از باورکردن بشنوید: «قٰالُوا لاٰ ضَیرَ إِنّٰا»، به به، به این باور و اعتقاد و شهود! به فرعون گفتند: کار تو به دارکشیدن ما، قطع‌کردن یک دست و یک پای ما و مرگ ما، «قٰالُوا لاٰ ضَیرَ إِنّٰا»، هیچ زیانی متوجه ما نمی‌کند! تو کاری که می‌خواهی با ما بکنی، این راه را داری برای ما باز می‌کنی، «إِلیٰ رَبِّنٰا مُنْقَلِبُونَ»﴿الشعراء، 50﴾، پروردگار ما منتظر ماست و ما با کار تو به‌ طرف پروردگار عالم حرکت می‌کنیم.

فرعون! «إِنّٰا آمَنّٰا بِرَبِّنٰا»، ما به مالک، به خالق‌ و به همه‌کاره خودمان یقین پیدا کردیم و این مؤمن‌ شدن ما به پروردگار برای این است: «لِیغْفِرَ لَنٰا خَطٰایٰانٰا»، تمام گذشته تیره و تار و پست و آلوده ما را بیامرزد و خدا آمرزید؛ یعنی فرعون‌ مسلکی آنها، پولکی‌ بودنشان و صندلی‌دار شدن آنها را بخشید، «وَ مٰا أَکرَهْتَنٰا عَلَیهِ مِنَ اَلسِّحْرِ»، تو آدم پَست، تو آدم بدبخت، ما را وادار کردی که در مقابل پیغمبر خدا به جادو متوسل بشویم، اما خدا همین مسأله را هم بر ما می‌بخشد و فرعون، «وَ اَللّٰهُ خَیرٌ وَ أَبْقیٰ»﴿طه، 73﴾، آنکه در این عالم برای ما بهتر و ماندگارتر است، فقط خداوند است.

چقدر طول کشید تا این فهم را پیدا کردند؟ نمی‌دانم! چقدر طول کشید که در آغوش رحمت خدا قرار گرفتند؟ نمی‌دانم! چند لحظه طول کشید که از فرعون و دلار و صندلی بریدند و یافتند خدا از هر چیزی برایشان بهتر و پایدارتر است؟ آنها هم مثل من و شما زن داشتند، بچه داشتند، داماد و عروس داشتند، نوه داشتند، دلبستگی داشتند؛ ولی با یافتن حقیقت، جانشان را به‌آسانی مایه گذاشتند و گفتند هر کاری دلت می‌خواهد، بکن! «فَاقْضِ مٰا أَنْتَ قٰاضٍ»﴿طه، 72﴾، بریدن یک دست و یک پای ما که چیزی نیست، بگو زنده‌ زنده ما را بخوابانند و با قیچی ریزریز کنند، برای ما مهم نیست و ضرری نکرده‌ایم.

و بعد دو تا مسأله طرح کردند، چقدر عالی است! «إِنَّهُ مَنْ یأْتِ رَبَّهُ مُجْرِماً فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لاٰ یمُوتُ فِیهٰا وَ لاٰ یحْییٰ»﴿طه، 74﴾، فرعون اگر کسی مجرم وارد قیامت بشود، اگر کسی مجرم وارد بر پروردگارش بشود، جای او در جهنم است که در آنجا نه زندگی دارد و نه مرگ دارد و ما جهنم را نمی‌خواهیم؛ چون هرکسی با تو باشد، با دین تو باشد، با پول و صندلی تو باشد، باید در آن جهنم برود. چقدر زیبا یافتند و شهود پیدا کردند! این مسأله شهود یکی دو سه شب باید توضیح داده بشود. شهود یک حال عجیبی است.

بعد گفتند: فرعون! «وَ مَنْ یأْتِهِ مُؤْمِناً»، اما کسی که بر خدا وارد در حالی بشود که خدا و قیامت را باور کرده است، «قَدْ عَمِلَ اَلصّٰالِحٰاتِ»، باورِ تنها فایده ندارد و باید تمام رفتارش پسندیده باشد، «فَأُولٰئِک لَهُمُ اَلدَّرَجٰاتُ اَلْعُلیٰ»﴿طه، 75﴾، پروردگار برای او مرتبه‌های بلندی قرار داده که گوشه‌ای از آن مرتبه بلند، «جَنّٰاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْهٰارُ خٰالِدِینَ فی‌ها وَ ذٰلِک جَزٰاءُ مَنْ تَزَکٰی»﴿طه، 76﴾، نه یک بهشت، نه دو بهشت، بلکه هشت بهشتی که از زیر درختانش آب جاری است، برای او به مزد این قرار می‌دهد که در دنیا خودش را از فکرهای بد، نیت‌های بد، اخلاق بد و اعمال بد پاک کرد، «ذلک جزاء من تزکی». حرف جادوگرها تمام شد و به دار کشیدند، دست و پایشان را قطع کردند، خون از بدنشان رفت و به‌سوی پروردگار سفر کردند؛ یعنی اعتقاد به قیامت، این‌قدر فکر و روش و اخلاق و منش و عمل و کردار را عوض می‌کند؛ ولی آنکه قیامت را قبول ندارد، یقیناً فرعونی می‌ماند، یقیناً پولکی می‌ماند و یقیناً با جان‌ کندن به‌ دنبال هر نوع صندلی است.

این سؤال پروردگار است: «أَ فَمَنْ کٰانَ مُؤْمِناً کمَنْ کٰانَ فٰاسِقاً لاٰ یسْتَوُونَ»﴿السجده، 18﴾، آیا کسی که خدا و قیامت را باور کرده، با کسی که از چهارچوب انسانیت درآمده، مساوی هستند؟ خود پروردگار جواب می‌دهد: «لا یستوون»؛ «هَلْ یسْتَوِی اَلَّذِینَ یعْلَمُونَ»﴿الزمر، 9﴾، آنهایی که خدا و قیامت را فهمیدند، با آنهایی که نفهمیده‌اند، یکی هستند؟ «وَ اَلَّذِینَ لاٰ یعْلَمُونَ»،  نه! یکی نیستند.

کنترل‌کننده‌ای در این عالم مثل اعتقاد به قیامت نیست. ما نمی‌توانیم کشورمان را با دادگاه و دادگستری و قاضی و نیروی انتظامی و بسیج اصلاح کنیم، بلکه دین می‌تواند مردم را اصلاح کند. از اینهایی که من گفتم، هیچ‌کس نمی‌ترسد؛ چون می‌بینید که گروه‌گروه به زندان می‌روند و هیچ ترسی هم ندارند، بیرون می‌آیند و دوباره به جنایاتشان ادامه می‌دهند، دوباره به زندان می‌روند. کسی از عوامل مادی نمی‌ترسد! آنچه که آدم را کنترل می‌کند و آجودان نمی‌خواهد، پاسبان نمی‌خواهد، ژاندارم نمی‌خواهد، اسلحه نمی‌خواهد، قاضی نمی‌خواهد، دادگاه و دادگستری نمی‌خواهد، اعتقاد به قیامت است و این می‌تواند جامعه را اصلاح کند.

*قبل از شهادت ابی‌عبدالله، شب جمعه شب خدا بود

شب جمعه است. تا قبل از شهادت ابی‌عبدالله، شب جمعه شب خدا بود و بعد از شهادت ابی‌عبدالله، شب جمعه شب ابی‌عبدالله هم شد. کتابی که اسم می‌برم، باید درباره‌اش نیم‌ساعت برای شما صحبت کنم که نمی‌کنم. «کامل‌الزیارات» کتابی است که هیچ فقیهی در این 1200 سال که این کتاب نوشته شده، به این کتاب ایرادی نگرفته و خیلی سالم است. شاید یک مرجعی، یک موردی را یک نظری داده، ولی آن یک مورد اصلاً نمی‌تواند به کل کتاب کاری داشته باشد و اعتبار کتاب از کل کتاب‌های شیعه بیشتر است. روایت در این کتاب است. غروب پنجشنبه، خدا به همه انبیا، به همه ملائکه، به ارواح ائمه طاهرین و به ارواح اهل ایمان دستور می‌دهد که شب جمعه است، همه برای زیارت حسین من به زمین بروید.

خب همه می‌آیند. الآن هم 22-23میلیون دارند می‌روند، یک عده‌ای هم رسیده‌اند و زائر هستند؛ اگر از اینها بپرسیم چه‌ چیزی می‌بینید، می‌گویند به‌به! گنبد طلا، گل‌دسته طلا، عجب ضریحی، عجب کاشی‌کاری‌هایی، عجب فرش‌های دستبافی، همه این جواب را می‌دهند. آنهایی هم که از پرده غیب می‌آیند، آنها هم همین جواب را می‌دهند و فقط یک‌نفر است که این جواب را نمی‌دهد.

از او بپرسید: دختر علی چه می‌بینی؟ گودال، خاک، گرما، بدن قطعه‌قطعه، اینها را دختر علی می‌بیند. فکر کنید الآن همه شما در کنار گودال قتلگاه برای دیدن زیارت زینب کبری ایستاده‌اید، ببینید چه‌کار می‌خواهد بکند؟ اولاً دارد قدم‌هایش را آهسته برمی‌دارد، چون از جدّش پیغمبر با گوش خودش شنیده که فرموده‌اند: هرکسی زیارت حسین برود، به هر قدمی که برمی‌دارد، ثواب هزار حج و عمره در نامه عملش نوشته می‌شود. دارد به زیارت می‌آید، چه زائری! این زائر چه دلی داشت! چه روحی داشت! چه چشمی داشت! بچه‌ها دیدند که روی خاک نشسته و دارد نیزه‌شکسته‌ها را کنار می‌زند، شمشیر شکسته‌ها را کنار می‌زند. خدایا عمه به‌دنبال چه‌چیزی می‌گردد؟ دیدند زیر بغل یک بدن قطعه‌قطعه دست برد و بدن را از زیر آن‌همه اسلحه به کنار آورد، دو دستش را دو طرف بدن گذاشت و خم شد...


منبع:فارس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1028
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 3 دی 1396

شهید مصطفی نبی‌لو متولد سال 1345 و از رزمندگان دوران دفاع مقدس بود که در چهارمین اعزام به سوریه توسط تک‌تیراندازان تکفیری در لاذقیه به شهادت رسید. شهید مصطفی نبی‌لو از ساکنان شهرک پردیسان قم و دایی شهید مدافع حرم مسعود عسکری بود که به‌عنوان مستشار نظامی، مسئولیت محور مهندسی رزمی در بخشی از جبهه سوریه را به‌عهده داشت. او پیش از این در جبهه سوریه در سال 95 از ناحیه شکم مجروح شده و در شمار جانبازان مدافع حرم نیز جای گرفته بود. از این شهید والامقام سه فرزند به‌یادگار مانده است.

میثم نبی‌لو، فرزند شهید مدافع حرم مصطفی نبی‌لو یکی از مداحان اهل بیت(ع) است. او در گفتگو با خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، پدرش را توصیف کرده و می‌گوید: حتی یک نفر را نمی‌توانید پیدا کنید که در طول عمر پدرم از او آزاری دیده باشد. در خانواده هم همین‌طور بود. هم خانواده و هم فامیل او را دوست داشتند و در مهمانی‌ها و دورهمی‌ها همه فامیل همیشه می‌گفتند "ای‌کاش در فلان مراسم عمو مصطفی هم باشد". در جمع خانواده صمیمی‌تر می‌شد و با بچه‌ها شوخی می‌کرد. خدا را شکر می‌کنم که پدری دارم که هم فامیل و هم یک کشور به او افتخار می‌کردند.

بعد از شهادت مسعود، حس جامانده‌ها را داشت

او ادامه می‌دهد: این‌ها مرد جنگ هستند. مرد در خانه نشستن نیستند و وقتی ببینند اسلام و شیعه در خطر است، حتماً رزم‌آوری خودشان را نشان می‌دهند. پدر من چهار سال در جنگ تحمیلی حضور داشت و آنجا جانباز شد. قبل از شهادت پسرعمه‌ام،  مسعود عسکری شور حضور در دفاع از حرم را داشت اما راهش را هنوز بلد نبود. بعد از شهادت مسعود بود که پدرم واقعاً از این رو به آن رو شد. بعد از شهادت مسعود مثل جامانده‌ها شده بود. فکر کن یک جای خوبی می‌خواهی با رفقایت بروی اما جا می‌مانی، همان حس را پدر من داشت، تاب نیاورد و نهایتاً به مسعود رسید.

می‌گفت من سنگرساز بی‌سنگرم/تصویربرداری داعش از مجروح‌شدنش

میثم نبی‌لو از مجروحیت پدر در سوریه چنین می‌گوید: پدر به‌عنوان نیروی مهندسی رزمی بار اول به سوریه رفته بود و روی بولدوزر کار می‌کرد و سنگر می‌ساخت. همیشه می‌گفت "من سنگرساز بی‌سنگرم". بار اولی که به سوریه رفت جانباز شد. وقتی از مجروحیتش تعریف می‌کرد، می‌گفت: «با دشمن فاصله‌ای نداشتیم و من داعشی‌ها را می‌دیدم». داعشی‌های ملعون با استفاده از موشک تاو، بولدوزر پدر را هدف گرفته و زده بودند. پدرم آنجا مجروح شد اما زنده ماند تا سایه‌اش باز هم بر سر ما باشد. جریان مجروحیتش از طرف خود داعش تصویربرداری و منتشر شده بود.

او با اشاره به روحیه پدر بعد از جانبازی در سوریه می‌گوید: وقتی جانباز شده بود و برگشت، خیلی ناراحت بود. روحیه‌اش به‌هم ریخته بود و این اواخر هم همه‌اش حس می‌کردیم که خودسازی می‌کند یعنی شوخی‌هایش کمتر شده بود. معنویت بالاتر رفته بود و به‌حدی رسید که او را بخرند. چهارمین باری هم که راهی سوریه شد، آنجا به شهادت رسید. باز هم خدا را شکر می‌کنم که با شهادت به آرزویش رسید.

پسر شهید مصطفی نبی‌لو  آخرین دیدارش با پدر را نیز تعریف کرده و می‌گوید: زیاد از سوریه نمی‌گفت. فقط می‌گفت "ما سنگر می‌سازیم". اهل آن نبود که از ریز فعالیت‌هایش بگوید و بخواهد خاطره تعریف کند. آخرین دیدار ما که دیدار خداحافظی بود، جلوی پادگان صورت گرفت. وقتی با هم روبوسی و خداحافظی می‌کردیم، گفتم: «شما می‌روی و سالم برمی‌گردی.»، به‌شوخی زد پس کله‌ام. بعد لبخند زد و دوباره همدیگر را بغل کردیم.

6 ساعت وصیت‌نامه نوشت

او از یقینش در مورد شهادت پدر چنین می‌گوید: سه بار اولی که به سوریه رفت ما هم انتظار شهادتش را نداشتیم. چون یا آنقدر هنوز دل ما آماده نشده بود و یا خودش آماده شهادت نبود. ولی این بار آخری همه کارهایش را هم کرده بود. بار آخری که می‌رفت انتظار شهادتش را داشتم. یک روز نشسته بود. حدود 5 یا 6 ساعت پای کامپیوتر بود و وصیت‌نامه می‌نوشت. من با ایشان شوخی می‌کردم و می‌گفتم: «مگر چه‌کار می‌خواهی بکنی؟ می‌روی و برمی‌گردی. بادنجان بم که آفت ندارد!»، ایشان فقط در مقابل این شوخی‌ها و حرف‌ها لبخند می‌زد. انگار خودش می‌دانست قرار است چه اتفاقی بیفتد.

میثم نبی‌لو همچنین به وصیت‌نامه پدر اشاره کرده و می‌گوید: دو وصیت‌نامه یکی خصوصی برای خانواده و یکی عمومی برای جمع نوشته بود. بار سومی که برگشته بود پنج یا شش ماه وقتی قرآن می‌خواند برخی آیه‌های آن را یادداشت می‌کرد. ما نمی‌دانستیم چه می‌کند. اما بعد از شهادتش وقتی وصیت‌نامه را باز کردیم، فهمیدیم این آیه‌ها را برای نگارش وصیت‌نامه‌اش می‌خواسته است. متن وصیت‌نامه را به هر کس نشان دادیم تعجب کرد. این وصیت‌نامه پر از آیه‌های قرآن است.


منبع:تسنیم

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1040
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 3 دی 1396

آیت الله رجبی در مورد آیت الله حائری شیرازی با اشاره به این نکته که حضرت امیر(ع) می فرمایند:«إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ فِی الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا یَسُدُّهَا شَیْ ءٌ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ»؛ بیان کرد: مرحوم آیت الله حائری شیرازی(ره)، از اساتید برجسته حوزه علمیه قم بودند. ایشان در دوران طلبگی از حضور اساتید برجسته حوزه علمیه، همانند؛ حاج آقا بهاءالدین محلاتی(ره)، آیت الله بروجردی، آیت الله اراکی و حضرت امام(ره) و همچنین آیت الله داماد، که به واقع یکی از استوانه های مهم حوزه علمیه بودند، بهره جستند.

وی عنوان کرد: این شخصیت بزرگوار، بعد از بهره گیری از این معادن برجسته علمی و عملی، شاگردان بسیاری را هم در حوزه علمیه قم و هم در شیراز تربیت نمودند. ایشان به همراه آیت الله قدوسی و آیت الله جوادی آملی و آیت الله مصباح، یکی از اساتید مهم مدرسه حقانی در دوران پیش از انقلاب شکوهمند اسلامی بودند.

قائم مقام مؤسسه آموزشی امام خمینی(ره) ادامه داد: این عالم ربانی در استان فارس، فوق العاده به بحث تعلیم و تربیت دانش جویان و محققین علوم دینی اهتمام داشتند. ایشان در حدود ده سال با ایجاد جلسات مداوم برای دانش آموزان نظام آموزشی و پرورشی شهرستان شیراز، نسلِ بسیار موفق و متدینی را، در آن سامان تربیت نمودند.

وی ابراز کرد: نمونه هایی از این دانش آموختگان، بحمدالله؛ امروزه در سطوح بالای مدیریتی نظام اسلامی مشاهده می شوند که این نکته، برکات و فضائل وجودی این عالم بزرگوار(ره) را، منعکس می نماید.

این عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه با اشاره به این نکته که مرحوم حائری(ره) از بُعد آثار علمی نیز، بحق یکی از بزرگترین محققین و مؤلفین دوران کنونی بوده اند، افزود: از ایشان در حدود بیست جلد کتاب منتشر شده است و مقادیر زیادی نیز پژوهش و تحقیق به یادگار مانده است که ان شاالله؛ بیت محترم و بازماندگان ایشان در نشر و ارائه این آثار همت گمارند و بتوانند این تحقیقات را به محققین عرصه علم و معرفت ارائه نمایند.

آیت الله رجبی تصریح کرد: مرحوم حائری شیرازی از منظر حضور در کوران انقلاب اسلامی و حضور در عرصه های مبارزاتی در دوران نهضت حضرت امام(ره) نیز، همواره مدافع و مرّوج آثار و اندیشه های حضرت امام(ره) بودند؛ ایشان در این مسیر، متحمّل مشقات فراوانی از قبیل؛ دستگیری و شکنجه و زندان و همچنین تبعید نیز شدند. ایشان زمانی که در شیراز حضور داشتند، بطور مداوم بین استان فارس و استان قم در رفت و آمد بودند و اندیشه ها و نامه ها و دستورات حضرت امام(ره) در باب نهضت اسلامی را، دریافت و منتقل و منتشر می کردند.

وی بیان کرد: این مجاهد نستوه بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی، با حضور در عرصه های گوناگون، همانند دوران دفاع مقدس، همواره؛ همراه و هم گام حضرت امام خمینی(ره) بودند.

ایشان معتقد بودند که رهبری انقلاب، می بایست بر عهده فردی واحد قرار بگیرد

قائم مقام مؤسسه امام خمینی (ره) با بیان این نکته که مرحوم حائری بعد از رحلت حضرت امام خمینی(ره) و در جلسه خبرگان رهبری، جهت تعیین جانشینی حضرت امام(ره) صراحتاً با بحث شورایی برگزار شدن رهبری انقلاب، مخالفت نمودند، ادامه داد:  ایشان معتقد بودند که رهبری انقلاب، می بایست بر عهده فردی واحد قرار بگیرد.

آیت الله رجبی اظهار کرد: ایشان با توجه به موازین شرعی وعقلی در انتخاب حضرت آیت الله خامنه ای(دامت برکاته) در نشست خِبرگان رهبری، قیام نمودند و از ولایت و رهبری امّت و انقلاب، توسط ایشان دفاع نمودند.

وی تصریح کرد: آیت الله حائری(ره) در کارنامه انقلابی خود، سابقه حضور در مجلس شورای اسلامی را نیز دارند و در دوران حضور در این نهاد انقلابی، منشآ خدمات و ثمراتی نیز بودند.

این عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه ابراز کرد:  ایشان در دوران حیات حضرت امام(ره) نماینده ایشان و امامت جمعه شهرستان شیراز را بر عهده داشتند. این وظایف و مسئولیت ها به واقع نشان دهنده توانایی ها و توانمندی های ایشان و همچنین حُسن اعتماد حضرت امام (ره) به ایشان می بود؛ مرحوم حائری(ره) از منظر روحیات و کمالات و وجوهات الهی و انسانی، بحق یکی از مظاهر بزرگ تعبد و تقوا و سعه صدر بودند. ایشان با صبر و بردباری مثال زدنی ای که داشتند، در مقابل مخالفین و منتقدین حضور می یافتند و حتی در مقابل اهانت ها و توهین ها نیز، هرگز از صراط عدالت خارج نمی گشتند.

آیت الله رجبی با اشاره به این مسئله که مؤلفه مهم دیگر در زندگانی این مجاهد انقلابی، بحث اغماض و گذشتی است که ایشان داشتند، افزود: با عنایت به این بحث، می بایست گفت که ایشان هرگز در برابر دستورات و فرامین دین کوتاهی نمی کردند و پیوسته سعی داشتند در صراط دین و بایسته های الهی قدم بردارند و از آنها عدول ننمایند.

وی عنوان کرد: آیت الله حائری(ره)، بِجد و فوق العاده در بحث های مرتبط با بانکداری اسلامی و موارد بحث برانگیز نظام اقتصادی ایران، تمرکز و اهتمام داشتند و بارها در سخنان و گوشزد هایی که ارائه می کردند، نظام رَبوی جاری در ساختار اقتصادی و بانکی را، مورد عتاب و سرزنش قرار می دادند.  

قائم مقام مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) اظهار کرد: در دوران موسوم به دوران هشت ماهه فتنه و جریانات بعد از انتخابات سال 88 ایشان تمام قد در راه دفاع از انقلاب و آرمان های نظام اسلامی وارد میدان شدند و نسبت به آن اعلام موضع نمودند.

وی تصریح کرد: مرحوم حائری شیرازی در باب مسائل کشاورزی و صنعتی نیز، دیدگاه ها و تحقیقاتی را در مقؤله بهبود بخشیدن به این شاخصه ها، پیگیری و مداومت کرده بودند وپیوسته اعتقاد داشتند که مسائل زیربنایی و اقتصادی نظام اسلامی، می بایست در چارچوب تحقیقات بومی و اسلامی، نوسازی و تجهیز شوند.

آیت الله رجبی افزود: آیت الله حائری شیرازی(ره) بسیار در بحث تبدیل دست آوردهای نظام آموزشی و پژوهشی کشور، به مدارِ دست آوردهای اسلامی و تحقق علوم انسانی اسلامی، اهتمام داشتند.

این عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه ادامه داد: به واقع ویژگی برجسته ایشان که به تعبیری نقطه کمال ایشان نیز تبیین می گردد، همان بحثِ تواضع و فروتنی است که ایشان در مواجهه با دیگران دارا می بودند، بنده با توجه به برخوردهای بسیار نزدیک و حضور در جلسات متفاوت و گوناگون، همیشه می دیدم که ایشان فوق العاده، تواضع و فروتنی دارند  و هیچگاه خود را نسبت به دیگران در مقام بالاتری احساس نمی کردند.

قائم مقام مؤسسه آموزشی امام خمینی(ره) گفت: صفای باطن ایشان به خوبی در گفتار و بیانات ایشان معلوم و مشهود می بود، به واقع ذره ای ریا و تزویر در ایشان وجود نداشت و این مسئله را تمام افرادی که با ایشان در ارتباط بوده اند، اذعان دارند. ایشان با توجه به مقام و موقعیتی که داشتند به هیچ وجه، اهل خود نمایی و بزرگ بینی نبودند و پیوسته در برخوردها و مناسبات، سعی می کردند نسبت به سایرین رأفت و مهربانی داشته باشند.

آیت الله رجبی با بیان این مسئله که بی آلایشی این شخصیت مجاهد قطعاً می تواند الگویی بی بدیل برای تمامی تلاشگران عرصه علم و اندیشه، چه در حوزه و چه دانشگاهی باشد، ادامه داد: ایشان در جلساتی که بحث ها فوق العاده بالا می گرفت بسیار با ادب و متانت برخورد می کردند و بنده؛ هرگز تندخویی و عصبیّتی از ایشان سراغ ندارم.

وی بیان کرد: ادب اسلامی ایشان در محاوره ها و گفتگو ها، به واقع زبانزد می بود، اینجانب شخصاً، بارها با آن مواجه شده بودم و از آنها تأثیرات فراوانی دریافت نموده ام.

این استاد و محقق حوزه افزود: آیت الله حائری شیرازی(ره)عشق و علاقه فوق العاده ای به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) داشتند و این نکته بارز در درس های اخلاقی ایشان به خوبی مشهود و معلوم می بود، در همین مسیر می بود که دروس اخلاق ایشان، یکی از پُر حضورترین و زبانزد ترین جلسات اخلاق می بود و مستمعین ایشان، فوق العاده نسبت به جلسات ایشان تعلق خاطر داشتند.

وی با اشاره به این نکته که صداقت و صمیمیت ایشان قطعاً می تواند نمونه ای کامل، برای همه تلاشگران حوزه های علمیه باشد، ادامه داد: طلّاب جوان ما می بایست با الگو گرفتن از این منش و مشیء برجسته، در برخورد و تعامل با دیگران استفاده نمایند و با سعه صدر و گوشی شنوا، پذیرای نقطه نظرات دیگران باشند.

آیت الله رجبی در خاتمه خاطر نشان کرد: امیدواریم انفاس قدسی ایشان در عالم ملکوت نیز، پشتیبان نظام و نسل جوان ایران اسلامی و مراکز دینی ما باشد و ما بتوانیم قدردان وجود مبارکی باشیم که،  از دست داده ایم.


منبع:مهر

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1014
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 3 دی 1396

سید رحیم میریان از محافظان بیت امام خمینی(ره) در دهه شصت بود که به گفته خود دقیقا از 9 شهریور 1360 ، یک روز پس از شهادت شهیدان رجایی و باهنر به جماران رفت. وی به موجب اینکه در آن سال‌ها ملازم همیشگی حضرت امام(ره) بود خاطرات و ناگفته‌های بسیار قابل تأملی از حوادث سیاسی اجتماعی، شخصیت و سیره امام خمینی دارد.

خاطرات مرحوم میریان در ایام حیاتش طی جلساتی توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی ثبت و ضبط شد که بخشی از آن ناگفته‌ها و ناشنیده‌ها به مناسبت درگذشت وی منتشر می‌شود.

*** ماجرای پناهگاه امام خمینی در ایام جنگ ***

اوایلی‌ بود که‌ عراق مداوم حمله‌ می‌کرد و امام به‌ هیچ‌ وجه‌ راضی‌ نشد که‌ توی‌ پناهگاهی‌ بروند. یک‌ روز دکترها آمدند رفتند خدمت‌ امام‌ و گفتند آقاجان‌ شما باید یک‌ جایی‌ پناهگاه‌ داشته‌ باشید. امام‌ اجازه‌ ندادند، گفتند هیچ‌ پناهگاهی نمی‌خواهم‌، هر کاری‌ مردم‌ انجام دادند من‌ هم‌ همان را انجام می‌دهم‌. گفتند: آقاجان!‌ مردم‌ پناهگاه‌ دارند، زیرزمین‌ دارند. فرمود آیا همه‌ این‌ جمارانی‌ها پناهگاه‌ دارند، اگر بمبی‌ افتاد و یک‌ نفر کنار من‌ شهید شد بگذارید من‌ هم‌ کنارش باشم‌. ‌ وقتی‌ که‌ همه‌ پناهگاه‌دار شدند آن‌ وقت‌ من‌ می‌روم‌ توی‌ پناهگاه‌. آمدند و گفتند که‌ آقاجان‌ پس‌ اجازه‌ بدهید ما یک‌ جای‌ دیگر را برایتان‌ زیر نظر بگیریم‌ و خواهش‌ و تمنا کردند. آقا فرمودند که‌ خیلی‌ خوب‌ شما بروید برنامه‌تان‌ را بدهید.

 این‌ها فکر کردند امام‌ راضی‌ شده‌ که‌ یک‌ پناهگاهی‌ یک‌ جایی‌ مثلاً درست کنند. حالا پناهگاه‌ کجا بود؟ توی‌ زیرزمین‌ حسینیه‌، یعنی‌ می‌گفتیم‌ باز زیرزمین‌ حسینیه‌ یک‌ طبقه‌ پایین‌تر است‌ توی‌ زیرزمین‌ است‌ و آقا را ما راضی‌ می‌کنیم‌ که‌ به زیرزمین‌ حسینیه بیاییم‌. آمدیم‌ و فوراً زیرزمین‌ حسینیه‌ را شستیم‌ و رُفتیم‌ و نمی‌دانم‌ یک‌ مقدار  آنجا را تمیز کردیم و آمدیم‌. بعد آقای‌ دکتر پورمقدس‌ و این‌ها رفته‌ بودند خدمت‌ امام‌ که‌ آقاجان‌ فلان‌ جا توی‌ زیرزمین‌ حسینیه‌ آماده‌ شده‌. امام‌ فرموده‌ بود که‌ من‌ نگفتم‌ که‌ برای‌ من‌ الان‌ جا تهیه‌ کنید، گفتم‌ بروید برنامه‌تان‌ را بدهید که‌ می‌خواهید چه‌ کار کنید. این‌ها دیدند که‌ امام‌ گوش‌ به‌ این‌ حرف‌ها نمی‌دهد. جریان گذشت؛ بین‌ اتاق حاج‌ احمد آقا و اتاق امام‌ یک‌ تکه‌ فاصله‌ای‌ بود، بنا شد این‌ تکه‌ را یک‌ پناهگاه‌ بسازند به‌ اسم‌ خانواده‌ حاج‌ احمد آقا، که‌ حاج‌ احمد آقا گفته‌ بود چون‌ خانواده‌ من‌ می‌خواهند بروند تویش‌، شما اجازه‌ بده‌ این‌ پناهگاه‌ را بسازند. آقا فرمودند خیلی‌ خوب‌! برای‌ خودتان‌ می‌خواهید پناهگاه‌ بروید بسازید.

ما آمدیم‌ و با شرکت‌ همان‌ اکباتان‌ و آریا بتون‌ که‌ قطعات‌ پیش‌ساخته داشت، آمدیم‌ نه‌ اینکه‌ بخواهیم‌ بکنیم‌. گفتیم‌ چند تا قطعه‌ است‌ فوراً می‌گذاریم و طاقش‌ را می‌زنیم‌. آمدیم‌ یک‌ پناهگاه‌ راهرویی‌ درست‌ کردیم‌ تقریباً بیست‌ روزی‌ طول‌ کشید تا این‌ پناهگاه‌ را درست‌ کردیم‌. بتون‌ ریختیم‌ و آرماتوربندی‌ کردیم‌ و تمام‌ شد. یک‌ مدتی‌ بود اما آقا هیچ‌ پا توی‌ این‌ نگذاشت‌ به‌ جز که‌ قسمت‌ آن‌ دهنه‌ درش‌ که‌ به‌ اتاق وصل‌ می‌شد، از اتاقشان‌ که‌ می‌آمدند بیرون‌ از آن‌ درش‌ می‌آمدند بیرون‌، شاید یک‌ قدم‌ مثلاً آن‌ در توی‌ راهرویش‌ می‌گذاشتند و فکر نمی‌کنم‌ من‌ چون‌ سؤال‌ کردم‌ گفتند امام‌ اصلاً تویش‌ نیامده‌. این‌ مدت‌ هم‌ که‌ ما کار می‌کردیم‌ هیچ‌ زمانی‌ نمی‌آمدند، فقط‌ می‌آمدند می‌گفتند خسته‌ نباشید صدمه‌ نخورید، صدمه‌ به‌ خودتان‌ نزنید.

این پناهگاه تا قطعنامه‌ بود. بعد از آن امام فرمود که‌ این‌ را فوراً بردارید، خوب‌ ما اصلاً تصور نمی‌کردیم‌ بشود برداریم‌ چون‌ همه‌اش‌ با بتون‌ و آرماتور و قطعات‌ پیش‌ساخته‌ و یک‌پارچه‌ شدن‌ خودِ پناهگاه‌ خیلی‌ مشکل‌ بود. آقا فرمود چون‌ خانه‌ مال‌ مردم‌ است‌ و هر آن‌ ممکن‌ است‌ بیاید بخواهد این‌ خانه‌ را از اسلوب‌ انداخته‌ و شما بی‌اجازه‌ صاحب‌خانه ساختید، با اجازه‌ صاحب‌خانه که‌ این‌ کار را نکردید. بی‌اجازه‌ صاحب‌خانه‌ است. ما دیدیم‌ حرف‌ امام‌ است‌ دیگر چاره‌ای‌ نداریم‌ فوراً با کمپرسور و چند تا گذاشتیم‌، با اینکه‌ ما رفتیم‌ خدمت‌ امام‌ گفتیم‌ آقاجان‌ خراب‌ کردنش‌ خیلی‌ سر و صدا دارد چون‌ وقت‌ استراحت‌ شما را می‌گیرد، مطالعه‌ شما را می‌گیرد، امام‌ فرمودند با همه‌ این‌ها تحمل‌ می‌کنم‌، باید این‌ برداشته‌ بشود و این‌ را باید از این‌ وسط‌ بردارید. ما از آن‌ وسط‌ برش‌ داشتیم‌. یک‌ مدتی‌ طول‌ کشید و بعد آقا فرمودند خوب‌ کف‌ آنجا را مثل‌ روز اولش‌ بکنید  که باید مثل همان‌ روز اولی‌ که‌ تحویل‌ گرفتیم‌ به صاحبش تحویل‌ بدهیم‌.

 

منبع:مرکز اسناد انقلاب اسلامی

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1033
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 3 دی 1396

یکی از مورخین و تاریخ نگاران بزرگ بشریت، پروردگار عالم و کتاب مقدس قرآن کریم است که با بیان روایت های مختلف، تاریخ اسلام را ورق می زند.

سفینه فضایی برای ترور خالق جهان

با اینکه با ویران شدن بت ها، سزاوار بود نمرود عبرت بگیرد و از میان پوست غرور خارج شود، ولی آن خیره‌سر غافل به جای عبرت، تصمیم دیگری گرفت که ما از آن به ساختن سفینه فضاپیما برای ترور خدایابراهیم (ع) تعبیر نموده‌ایم. او به مهندسین آن دوره فرمان داد اتاقی کوچک بسازند به گونه‌ای که او را به سمت آسمان ببرند.
 
مهندسین به طراحی پرداختند، طرح آن‌ها به این صورت در آمد که اتاقکی از چوب محکم ساختند، چهار کرکس لاشخور را گرفتند و آن‌ها را مدتی با غذا‌های مختلف پرورش دادند سپس هریک از آن‌ها در قسمت پایین پایه‌های یکی از چهارگانه آن اتاق بستند و بعد از مدتی آن‌ها را گرسنه نگه‌داشتند. سپس در قسمت وسط سقف آن اتاق شقه‌هایی از گوشت نهادند تا کرکس‌ها به طمع آن گوشت‌ها به پرواز درآیند و نمرود در آن اتاق همراه آن‌ها به سوی آسمان حرکت نمایند.
 
این دستگاه به این ترتیب ساخته شده نمرود با تیرو کمان خود در آن دستگاه رفت و کرکس‌ها به پرواز درآمدند، نمرود نیز با آن‌ها به سوی آسمان حرکت کرد، اما پس از چند لحظه نمرود خود را در تاریکی شدید دید وحشت و ترس او را فراگرفت، بی‌درنگ طبق برنامه‌ای از پیش تعیین شده آن گوشت‌ها در قسمت پایین قرار داده، این بار کرکس‌ها به طمع رسیدن به گوشت سرازیر شده و با صدا‌های دلخراش و بلند به طرف زمین به پرواز درآمدند به این ترتیب فضاپیمای نمرود با کمال روسیاهی و شرمندگی از آن خارجی گردید.

(اقتباس از بحار، ج. ۱۲، صحفه ۴۳ و ۴۴)
 
پی نوشت:

قصه های قرآن به قلم روان، محمد محمدی اشتهاردی

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1024
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 3 دی 1396

حجت الاسلام سیدحسین مؤمنی در گفت و گویی با بیان اینکه حضرت عبدالعظیم حسنی، بر اساس کتب علم رجال محضر سه یا چهار امام را درک کرده اند، گفت: آنچه درباره ایشان قطعیت دارد، شاگردی و خدمت به امام رضا(ع)، امام جواد(ع) و امام هادی است؛ اما درباره درک محضر امام موسی بن جعفر(ع) یا امام حسن عسکری(ع) اختلاف نظر وجود دارد.

مؤمنی با اشاره به روایتی از امام هادی(ع) درباره سیدالکریم، اظهار داشت: زمانیکه حضرت عبدالعظیم حسنی به محضر امام هادی(ع) مشرف می‌شوند، این امام همام خطاب به او می‌فرمایند: «مرحباً بک یا ابالقاسم أنت ولینا حقا»؛ یعنی تو واقعا دوست ما هستی. این نشان‌دهنده شأن و جایگاه ایشان در بین ائمه اطهار(علیهم السلام) است.

وی افزود: اما بعد از این مهر تأیید امام هادی(ع)، سیدالکریم از ایشان اجازه می‌خواهد که اعتقاداتش را بیان و عرضه کند که مورد تأیید این امام قرار می‌گیرد. سپس حضرت عبدالعظیم از امام درخواست دعا می‌کند و امام این چنین وی را دعا می‌کنند: «ثَبَّتَکَ اللَّهُ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَة».

این محقق دینی تأکید کرد: سیدالکریم عبدالعظیم حسنی تنها شخصیتی بین امامزاده‌ها و حتی یاران ائمه اطهار(علیهم السلام) است که درباره اون چنین روایت شده است که «من زار قبر عبدالعظیم الحسنی بِرِیْ، کمن زار الحسین بکربلا»

حجت الاسلام مومنی افزود: در حرم مطهر وی بر روی کاشی نوشته شده و در کتب معتبر هم آمده است که امام رضا(ع) خطاب به سیدالکریم می‌فرمایند: «یا عبدالعظیم! أبلغ عنی أولیائی السلام و قل لهم:‌ أن لایجعلو للشیطان علی أنفسهم سبیلا»؛ یعنی سلام مرا به شیعیان و پیروانم برسان و به آن‌ها بگو راه‌های نفوذ شیطان بر خودتان را ببندید.

مؤمنی در ادامه گفت: وقتی آیت الله بهجت (ره) برای زیارت حرم حضرت عبدالعظیم به ری مشرف می‌شود، یکی از خادمنی حرم از ایشان در خصوص شأن و منزلت حضرت عبداعظیم سوال می‌کند و مرحوم آیت الله بهجت پاسخ می‌گوید که این حرم نورانی محل صعود و فرود ملائکة الله است.

وی با دعوت از جوانان به تکفر و مطالعه درباره شخصیت سیدالکریم تأکید کرد: کافی است به سخنان علی ابن موسی الرضا(ع) درباره عبدالعظیم حسنی مراجعه کنید تا متوجه شوید که اگر حقیقتا به دنبال الگوی ولایت‌مداری و انسانیت هستید، باید به شخصیت سیدالکریم اقتدا کنید.

حضرت عبدالعظیم از محدثین بزرگ شیعه است و روایات بسیاری را از امام رضا(ع)، امام جواد(ع) و امام هادی(ع) نقل کرده‌ است؛ ایشان در زمان متوکل عباسی به جرم ترویج و تبلیغ مکتب اهل بیت(علیهم السلام) مورد تعقیب قرار گرفت و راهی ری شد. این شخصیت بزرگوار آن چیزی که از ائمه مستقیم گرفته بودند را به دیگران منتقل کردند و در همین راه جان خود را تقدیم کرد.

منبع:فارس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1029
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 3 دی 1396

عن أَبي عَبْدِ اللَّهِ (ع): ثَلَاثٌ لَا يَضُرُّ مَعَهُنَّ شَيْ‏ءٌ الدُّعَاءُ عِنْدَ الْكَرْبِ وَ الِاسْتِغْفَارُ عِنْدَ الذَّنْبِ وَ الشُّكْرُ عِنْدَ النِّعْمَةِ.

امام صادق(ع) فرمود: سه چیزند که با وجود آنها ضرری به انسان نمی رسد:

۱- دعا هنگام اندوه

۲- طلب آمرزش هنگام گناه

۳- شکر هنگام برخورداری از نعمت.

 

پی نوشت:

کافی، ج2، ص95

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1015
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
یک شنبه 3 دی 1396

متن زیر گفتاری از آیت الله میرباقری است که در ادامه می خوانید؛

‌«انسان، فقیر است. نمی‌توانیم فقیر نباشیم. فقیر بودن چیز خیلی خوبی برای ماست؛ «یا ایها الناس أنتم الفقراء إلی الله». 

ولی اگر این فقر را به جایی تکیه دادی، به زمین، به زبانَت، به گوشَت، به چشمَت، به آب، به خورشید، ماه، پدر، تجارت، خانه، کتاب، استاد و... [تکیه دادی،] به همین اندازه مشرک می‌شوی. در این حالت وقتی زمین زیر پایت سفت است، آرام هستی و وقتی زلزله شد، می‌ترسی. طبیعی است آدمی که به سفتیِ زمین، آرام است، وقتی زمین متزلزل شد، می‌ترسد. چرا نترسد؟ ولی کسی که اتکائش به سکونت زمین نیست و می‌داند اوست که دارد زمین را آرام نگه می‌دارد، چنین کسی وقتی زمین هم می‌لرزد، نمی‌ترسد. می‌گوید: مگر تو قبلاً من را نگه می‌داشتی که حالا تکانم می‌دهی، بترسم؟

کسی که اتکائش به آب نیست، همه آب‌های زمین هم خشک بشوند، طوری نمی‌شود و اتفاقی نمی‌افتد! [می‌پرسد] مگر تا به حال شما ما را سیراب می‌کردید، که حالا شما که نباشید ما تشنه بمانیم؟!

معنی اطمینان نفس این است: «ِأَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب». یعنی اگر کسی به مقامی رسید که خدای متعال به او توجه پیدا کرد و متوجه او شد و او هم متوجه خدا شد، این شخص به مرحله آرامش می‌رسد. قبل از آن، آرامشی نیست. آدمی که روی موج، خانه می‌سازد، او، آرام نیست. خب، موج است دیگر. موج زیر پای انسان می‌لغزد.»


منبع:مهر

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: بازدید از این مطلب : 1021
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 29 آذر 1396

 

سرلشكرسليمانی، امروز: اين نوشته در مقابل آن دست‌خط مخلص، عارف حكيم،ولی و رهبرم و عشقم ارزشی ندارد.

 

 

 

 

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ایثـار و شهادت , ,
:: بازدید از این مطلب : 1274
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : گمنام
چهار شنبه 29 آذر 1396
علی خوش‌لفظ هم به کاروان شهدا پیوست. او که خود را بسیجی متوسلیان می‌دانست، بعد از جنگ سال‌ها سختی‌های شیمی‌درمانی را تحمل کرده بود، اما در دیدار با رهبر انقلاب از دردهای امروز جامعه می‌گوید: اختلاس و حقوق‌های نجومی.
علی(جمشید) خوش‌لفظ، از جانبازان هشت سال دفاع مقدس، بر اثر جراحات شیمیایی ناشی از دوران دفاع مقدس به یاران شهیدش پیوست. «وقتی مهتاب گم شد»؛ یکی از یادگاری‌های ماندگاری است که از خوش‌لفظ برای ملت ایران به میراث گذاشته شده است. اثری که رهبر معظم انقلاب در تقریظی این کتاب را چنین توصیف کردند: «کام دل مشتاق را غرق لذّت میکند و آتش شوق را در آن سرکش‌تر میسازد».

«وقتی مهتاب گم شد» نوشته حمید حسام، خاطرات علی(جمشید) خوش‌لفظ از دوران کودکی تا سال‌های دفاع مقدس را در خود دارد و از سوی انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است. کتاب، با خاطرات شیرینی از دوران کودکی یکی از رزمندگان همدانی در جنگ تحمیلی آغاز می‌شود و تا روزهای حضور در جبهه ادامه می‌یابد. «وقتی مهتاب گم شد» با شیطنت‌های کودکانه‌ راوی در کوچه پس‌کوچه‌های محله شترگلو در همدان شروع می‌شود، شیطنت‌هایی که خانواده را گرفتار مشکلات متعددی می‌کند و بعد، به تحول جامعه در آستانه انقلاب و پس از آن جنگ می‌پردازد. شخصیت اصلی کتاب در این مسیر همانند بسیاری دیگر بزرگ می‌شود و همین موضوع به‌همراه خاطرات شیرینی از جنگ، کتاب را به یک اثر خواندنی تبدیل کرده است.  

سال گذشته تقریباً حوالی همین ایام بود که یادداشت مقام معظم رهبری بر اثر حسام منتشر شد و خوش‌لفظ به‌واسطه همین کتاب دو دیدار با معظم‌له داشته است. اولین دیدار در تاریخ شانزدهم‌ دی‌ماه و دومین نیز به‌همراه خانواده در 26 دی‌ماه دست داد. جلسه نخست با حضور تعدادی از نویسندگان برگزار می‌شود و پس از آنکه خوش‌لفظ از علاقه خانواده برای دیدار با رهبر معظم انقلاب سخن می‌گوید، جلسه بعد به تأکید مقام معظم رهبری، به‌همراه خانواده برگزار می‌شود. در این دیدار جمعی از خانواده از جمله ژاله ایمانی و محمدصالح خوش‌لفظ، همسر و فرزند خوش‌لفظ نیز او را همراهی می‌کردند. حرف‌های شهید خوش‌لفظ در این دیدار، تلنگری است به مسئولان، اگر گوش شنوا داشته باشند. او با وجود آنکه سال‌ها دردهای مجروحیت و سختی‌های شیمی‌درمانی را تحمل کرده بود، اما در این دیدار از دردهای جامعه‌اش می‌گوید: اختلاس و حقوق‌های نجومی.

سال گذشته به همین مناسبت با این جانباز دفاع مقدس به گفت‌وگو پرداختیم. این گفت‌وگو جزو معدود مصاحبه‌هایی است که از خوش‌لفظ منتشر شده است. عوارض شیمی درمانی و مجروحیت‌های به یادگار مانده از جنگ تحمیلی، صحبت کردن را از او گرفته بود. به سختی صحبت می‌کرد. همسر فداکارش این گفت‌وگو را تکمیل کرد. پاسخ‌های خوش‌لفظ را با حوصله یادداشت‌برداری و تایپ کرده و در اختیار خبرگزاری قرار داد. خوش‌لفظ که جانباز 70 درصد بود و گاه برای شیمی‌درمانی به تهران می‌آمد، با مشکلات متعددی مواجه بود. خانواده خوش‌لفظ در تمام این سال‌ها با صبوری و فداکاری در کنار این قهرمان ایستادند. 

این گفت‌وگو به مناسبت شهادت علی خوش‌لفظ، یکی از هزاران قهرمان ایران در جنگ تحمیلی، بازنشر می‌شود. او در این مصاحبه، دیدار با مقام معظم رهبری را مایه آرامش تمام دردهایش توصیف کرد و گفت: ایشان تقریظی با دست مبارکشان در کتاب نوشتند و این سرباز بی‌مقدار را شرمنده فرمودند.

آرزوی گفت‌وگوی دوباره با خوش‌لفظ آن هم در شرایطی که او سلامتی دوباره‌اش را به دست آورده باشد، دیگر هرگز دست نداد و متاسفانه دیگر مجالی برای شنیدن حرف‌های این قهرمان پیدا نشد. حرف‌های خوش‌لفظ از دیدارش با رهبر معظم انقلاب و سختی‌هایی که در سال‌های پس از جنگ کشیده را در ادامه می‌توانید بخوانید:

بسیاری از جانبازان آرزو دارند که با مقام معظم رهبری دیدار کنند. وقتی به شما بعد از مدت‌ها این دیدار دست داد و به شما اطلاع دادند که چنین دیداری دارید، چه حسی داشتید؟

اصلاً باورم نمی‌شد که رهبر عزیزم از بنده حقیر دعوت به عمل آورده باشند. انگار در رؤیا به سر می‌بردم. برای این دیدار لحظه‌شماری می‌کردم. به‌علت کسالتی که دارم، با تعدادی از نویسندگان که حدود 10 نفر می‌شدیم، با آمبولانس از همدان عازم تهران شدیم. در بیت مقام معظم رهبری ساعت 16:30 پنجشنبه، شانزدهم دی‌ماه، در انتظار دیدن ایشان به سر می‌بردیم که حضرت آقا وارد شدند، بی‌اختیار اشک از چشمانم جاری می‌شد، سؤال فرمودند "خوش‌لفظ تویی؟" و مرا در آغوش گرفتند. حس بسیار خوبی داشتم. آرامشی به من دست داد که غیر قابل وصف است. تمام‌ دردها و آلامم تسکین پیدا کرد و به آرزوی دیرینه‌ام که آرزوی تمام رزمندگان و جانبازان بود، رسیدم.

با ایشان درباره موضوعات مختلف صحبت کردم. رهبر معظم انقلاب فرمودند که در کتابخانه ایشان چند صد جلد کتاب وجود دارد و همان‌طور که قدم می‌زدند، چشم مبارکشان به کتاب «وقتی مهتاب گم شد» می‌افتد، ابتدا مقدمه را می‌خوانند و بعد مشتاق می‌شوند کتاب را تا آخر بخوانند. ایشان خطاب به من فرمودند که "بدون ریش و در پانزده‌سالگی به جبهه رفتید و با ریش پیش ما آمدید". تمام جزئیات کتاب را ایشان به‌ذهن داشتند و یادآوری می‌کردند. از فوت برادرم که او هم رزمنده بود تا شهادت برادر کوچکم، جعفر و بسیاری از موارد دیگر را که نویسنده محترم، سردار حسام در کتاب نوشته بود، همه را متذکر می‌شدند.

سپس ایشان تقریظی با دست مبارکشان در کتاب نوشتند و این سرباز بی‌مقدار را شرمنده فرمودند. دست‌نوشته ایشان روح تازه‌ای در من دمید. تن رنجورم جان دوباره‌ای گرفت. ایشان به آقای امیری اسفندقه فرمودند که "اگر شما این کتاب را بخوانید، می‌توانید 10 غزل و قصیده از این کتاب بسرایید". ایشان چندبار بنده را در آغوش گرفتند و چفیه، انگشتر و تسبیح مبارکشان را به حقیر هدیه دادند که بهترین و مهمترین هدیه‌ای بود که در عمرم گرفته بودم. عرض کردم "آقا، دعا کنید شهید بشوم"، آقا فرمودند "ان‌شاءالله 120 سال عمر کنید". عرض کردم "آقا، دردهایم زیاد است"، فرمودند "چندتا بچه دارید و چرا نیاوردید؟" جواب دادم "آقا، مرا تنها دعوت کردند"، مسئولان گفتند که ملاقات خصوصی و با تعدادی از نویسندگان است. مقام معظم رهبری یکی از کارکنان بیت را صدا زدند و فرمودند که برای خانواده من دیداری دیگر در وقت نماز در نظر بگیرند. این دیدار بیش از دو ساعت طول کشید.

 

با تفقدی که مقام معظم رهبری داشتند و اشتیاق خانواده‌ام برای دیدار با ایشان، خیلی خرسند شدم از اینکه خانواده‌ام که در تمام درد و رنج‌ها و بیماری‌ام لحظه به لحظه شریک من بوده و خیلی برایم زحمت کشیده بودند، از این توفیق بی‌نصیب نماندند.

گویا دیداری دیگر نیز با حضور خانواده شما برگزار شد. درباره دیدار دوم بفرمایید، در این دیدار چه گذشت؟

وقتی خبر ملاقات با مقام معظم رهبری را به خانواده‌ام دادم، از شوق دیدار اشک‌هایشان جاری شد و بی‌صبرانه منتظر روز دیدار شدند. بالاخره یکشنبه، 26 دی ماه سال جاری، دیدار و ملاقات مجدد بنده به‌همراه خانواده‌ام (همسرم، مادرم، دو تن از فرزندانم، خواهرهایم، داماد و شوهرخواهرم) میسر شد. تنها دخترم که دانشجوی ترم آخر دندانپزشکی دانشگاه تهران است، به‌خاطر تداخل امتحانش با ساعت دیدار نتوانست همراه با ما حضور پیدا کند.

ابتدا فکر می‌کردم حداقل این‌بار خانواده‌های دیگر ایثارگران حضور داشته باشند، اما ظاهر امر نشان می‌داد تنها من و خانواده‌ام میهمان ایشان هستیم. در این فاصله با چای از ما پذیرایی شد؛ چای در استکان و نعلبکی‌هایی  سنتی و قدیمی.

مقام معظم رهبری که وارد شدند، همگی صلوات فرستادیم. همان حس و حال دیدار اول به‌سراغم آمد. می‌دانستم درون خانواده‌ام چه می‌گذرد. بعد از سلام و علیک مختصری، نماز ظهر و عصر را به‌امامت ایشان اقامه کردیم. بعد از نماز به اتاق رهبر معظم انقلاب راهنمایی شدیم؛ اتاقی کوچک با مبلمانی ساده با میزی که چند برگ کاغذ، دفتر و کتاب روی آن بود.

رهبر معظم انقلاب که آمدند ایشان را در آغوش گرفتم و همدیگر را بوسیدیم. جان دوباره‌ای گرفتم. آشوب دلم از بین رفت. پسر کوچکم محمدصالح که از هنگام حرکت و عزیمت به تهران معلوم بود دل توی دلش نیست، با دیدن حضرت آقا جلو رفت. آقا ایشان را بوسید. به آقا گفت: "رهبر عزیزم! من سلامتی شما را از خدا و امام زمان(عج) خواستارم. آرزوی دیدن شما را داشتم".

مقام معظم رهبری با تک‌تک اعضای خانواده سلام و احوالپرسی کردند و سؤالاتی می‌پرسیدند. ایشان به همسرم گفتند که "شما همسر آقای خوش‌لفظ هستید؟" همسرم جواب مثبت دادند. بعد ایشان خطاب به مادر و همسرم  فرمودند که اگر مادران و همسران می‌خواستند گریه و زاری کنند و همسران رزمندگان مانع رفتن عزیزانشان به جبهه می‌شدند، سرنوشت مملکت به‌غیر از این می‌شد. ایشان با اشاره به مقاومت و صبر خانواده‌های رزمندگان در دوران دفاع مقدس نکاتی را در این رابطه فرمودند و تأکید داشتند که صبوری مادران و همسران رزمندگان بود که این عزیزان را راهی جبهه‌ها می‌کرد و این خود تشویقی برای مادرها و همسران دیگر رزمندگان بود. در آخر نیز فرمودند که "خدا را در نظر داشته باشید، خدا جواب صبر شما را می‌دهد" (صحبت‌های مقام معظم رهبری تلویحاً ذکر شده است).

صدای گریه خواهرهایم را می‌شنیدم. هیچ کس قدرت و توان صحبت و درددل نداشت. همه آنها حرف‌هایی داشتند که به رهبرشان بزنند. همسرم حتی نتوانست از ایشان برای تسبیحی که اهدا کرده بودند، قدردانی کند. همسرم بعد از آن جلسه بارها گفته است که انگار در رؤیا بوده است. رهبر معظم انقلاب با پسر و دامادم نیز صحبت کردند و از امورات روزانه، کارها و تحصیلاتشان سؤالاتی کردند. سپس ایشان درباره کتاب «وقتی مهتاب گم شد» صحبت فرمودند و اشاره کردند که مطالب مفصلی در مورد این کتاب نوشته‌اند.

خدا را سپاس می‌گویم که این چنین توفیقی نصیب من و خانواده‌ام شد. با وجود گذشت چند سال از اتمام جنگ، ایشان سربازان باوفا و جانبازان را فراموش نکرده‌اند.

 آقای خوش‌لفظ، شما جانباز 70درصد هستید. بعد از تحریم‌ها جانبازان به‌ویژه جانبازان شیمیایی با مشکلات بسیاری در زمینه دارو و تهیه آن مواجه شدند. شما چقدر با این قبیل مشکلات دست و پنجه نرم کردید؟ آیا رفع تحریم‌ها در این زمینه اثری گذاشته است یا خیر؟

به‌خاطر بحث درمانی‌ام و اینکه به مراکز درمانی نزدیک باشم مجبور شدیم به‌سختی آپارتمانی را در محدوده خارج از تهران اجاره کنیم و برای اقوام و دوستان که در مدت بیماری‌ام نشان دادند چقدر لطف دارند، مزاحمت ایجاد نکنیم. بیماری که شیمی‌درمانی می‌کند، به‌خصوص در نوع  بیماری من، بعد شیمی‌درمانی حال مساعد روحی و جسمی ندارد و فضای اسکانش حدالمقدور باید استریل و پاک باشد؛ به همین دلیل بهتر بود تا اجاره‌نشین تهران شویم تا ابراز دردها، ناخوش‌احوالی، بی‌حوصلگی‌ها و بهانه‌های پی‌درپی‌ام فقط در خانه‌ خودم و  برای خانواده‌ام، به‌ویژه همسرم که سنگ صبور همیشگی‌ام است، باشد.

مرکزیت امکانات برای درمان جانبازان شیمیایی در تهران قرار گرفته و جانبازانی که در شهرهای دیگر هستند، مشکلات عدیده‌ای دارند. بحث رفت و آمد و آلودگی هوای تهران، بر این مشکلات افزوده است. در رابطه با مشکلاتی از این دست توضیح بفرمایید.

زندگی در تهران مشکلات خودش را دارد. رفت‌وآمد برای همسرم سخت است و محمدصالح، پسرم هم دانش‌آموز است؛ به همین دلیل ترجیح دادیم دوباره به همدان برگردیم و منزل اجاره‌ای تهران را داشته باشیم. برای روزهای معالجه و ویزیت تهران هستیم. هرچند رفت و آمد و پرداخت اجاره سخت است، اما خدا را شاکریم.

تهیه دارو مخصوصاً داروهای شیمی‌درمانی که طی چند دوره استفاده کردم بسیار سخت بود. گاه پیش می‌آمد همسرم ساعت‌ها از این داروخانه به داروخانه دیگر می‌رفت تا یکی از این داروهای خاص را پیدا کند. در ماه مبارک رمضان با زبان روزه و در گرمای تابستان این سختی چند برابر می‌شود. یقین دارم این مصائب و مشکلات امتحانی از جانب خداست و از او می‌خواهم به ما توان بدهد تا سربلند باشیم.

منبع:تسنیم
رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: ایثـار و شهادت , ,
:: بازدید از این مطلب : 1200
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
شکر ،خدارا که درپناه حسینم(ع)،گیتی ازاین خوبتر،پناه ندارد........................... ....هرکسی با شمع رخسارت به وجهی عشق باخت/ زان میان پروانه را در اضطراب انداختی / گنج عشق خود نهادی در دل ویران ما / سایه دولت بر این کنج خراب انداختی.../ اللّهم عجّل لولیّک الفرج........ ...با عرض سلام و تحیّت خدمت شما بازدید کننده گرامی به اطلاع می رساند که """برنامه ی هفتگی هیئت کربلا (محمدشهر- عباس آباد - کرج ) به شرح ذیل می باشد: پنجشنبه شب ها ساعت21 با مداحی " حاج رحمــــــــان نـوازنـــــــی "/ لازم به توضیح است مراسماتی که بصورت مناسبتی برگزار می گردد از طریق سامانه پیام کوتاه به اطلاع عموم بزرگواران می رسد. سامانه پیام کوتـــــــــاه این هیئت نیز با شماره 30008191000002 پل ارتباطی بین ما و شما می باشد.لطفا نقدها و پیشنهاد های خود را و همچنین پیامک های مهـــــــــدوی و دلنوشته هایتان را جهت انعکاس در این تارنما برای ما ارسال نمایید.ضمنا جهت عضویت در این سامانه عبارت * یازهرا * را به شماره فوق پیامک نمایید. التماس دعا.
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه